چون انسان خیلی خودش را دوست دارد تصور می کند هر کاری که انجام می دهد خوب است و هر کاری می کند برای خداست.
اما اگر خودش را به کسی که خدا را می شناسد معرفی کند، [آن شخص] می فهمد که نه، کار تو برای خودت است. همه کارها کا هستند
الإنسان لأنه يحِبُّ نفسه كثيراً يتخيَّل أن أي عمَلٍ يقوم به فهو حسن وكل ما يقوم به فهو للّه. لكنّه لو عرض نفسَه على شَخص يعرفُ الله، عندئِذٍ يُفهمه [ذلك الشخص] أن لا، كان عملك لنفسك. جميع الأعمال كانت لنفسك. إذا وصلت إلى حيثُ تَضعُ نفسك جانباً وتَعمل، فإنّ ذلك العمل ليس لِلنّفس. وبالإجبار عندما لا تكون النّفس موجودة فلن يَكون هناك نزاع ولا خلاف.