یک روز صبح زود تازه از خواب بیدار شدم که بهم زنگ زدن و خبر فوت پدرمو دادند... من الان ده سال حسرت اینو دارم که کاش یکبار دیگه دوباره پدرم رو دیده بودم. پدرم رفته بود تهران برای درمان بیماریش موقع رفتن بوسیدم و گفت میرم خوب میشم و برمی‌گردم و ... این آخرین دیدارمون بود، رفت و دیگه برنگشت. یکی از تفکرای که باعث میشه آدم خیلی قدر شناس باشه یعنی با خودت بگو شاید این آخرین باریه که میتونم چهره پدرمو ببینم شاید این آخرین باریه که میتونم پدرمو در آغوش بگیرم شاید این آخرین باریه که میتونم بگم بابا خیلی دوستتون دارم من الان ده سال حسرت اینو دارم که کاش یکبار دیگه دوباره پدرم رو دیده بودم این تفکر رو برای قدرشناسی از اطرافیان خصوصا در برای قدرشناسی از پدر زندگی کنید خوش بحال شمایی که پدراتون سایه اش رو سرتون و خدا رحمت کنه کسانی رو که به رحمت خدا رفتند. (ع) 🦋@harimhayaa🦋