⚫️ سالگرد درگذشت علامه امینی آنجور كه من شنيده‌ام ، علامه امينى، ده شب آمده بودند به مشهد و در مدرسه نواب ، منبر رفتند. آنجا نماز جماعت مغرب و عشاء را ميخواندند و بعد صحبت ميكردند، صحبت ها بسيار پرسوز و علاوه بر آن دقيق و مستند بود. جمع سوز و شور و عشق، با استناد و استدلال. يكى از بستگان ما كه در جلسات حضور داشت، ضمنا هم پدرم و هم پدربزرگ من جزء برگزار كنندگان يا حاضران در آن جلسه بودند ،فكر ميكنم سال سى و هشت بوده كه من هفت هشت سال پيش نوارهاى آن جلسات را چندين بار گوش كردم.نقل ميكردند كه علامه قبل از شروع جلسه يك سكوت طولانى كرد، سپس آه بلندى كشيد و زد زير گريه و هق هق جلوى همه گريه ميكرد. ميگفتند ما همه متعجب شديم كه چرا حال ايشان منقلب شد؟! با همان لهجه خاص خودش گفت : مدتى است از على دور افتاده ام...و زد زير گريه...و آن زمانى بود كه فكر ميكنم مدتى بخاطر سفر هند و مراجعه به كتابخانه هاى مختلف از نجف دور افتاده بود و گويى اين بزرگترين غم زندگى اش بود. در سوز و درد انقلابى و درك انقلابى اش همين بس كه در سالهاى ٤٠ و ٤١ كه سالهاى آخر عمر ايشان و اوائل نهضت امام بود و هيچكس تصورى از اينكه نهضت امام به كجا منتهى خواهد شد نداشت، در آن شرايط امينى جمله " خمينى ذخيره خدا براى شيعه است " را گفت. اين جمله اگر در سال پنجاه و هفت يا حالا گفته شود، به راحتى قابل تصديق است ، اما سال چهل و يك گفتن اين حرف غير عادى بوده! شهيد نواب صفوى هم كه از نجف براى مبارزه با جريان كسروى به تهران ميايد، از جمله كسانى كه او را هم به لحاظ معنوى و هم صدور فتوى و هم به جهت امكانات ، تدارك و تشويق كردند و پشت سر او ايستادند، مرحوم علامه امينى بوده است. نواب مظهر غيرت بود، نه مجتهد بود، نه فيلسوف بود و نه فقيه ، يك فاضل جوانى بود كه مظهر غيرت علوى و انقلابى بود و اگر يك حوزه ، سراسر پر از مجتهد و خالى از غيرت باشد، فايده اش براى اسلام بسيار بسيار كمتر است از يك طلبه فاضل و با غيرتى كه نمى ايستد تا به مرزهاى حقيقت و مكتب اهانت شود و او بگويد به من ربطى ندارد. نواب از جمله ، تحت تاثير روح خروشان امينى است. حتى من در جايى خواندم ، سلاحى را كه نواب تهيه ميكند براى زدن كسروى ، مرحوم امينى از جمله كسانى بودند كه هزينه آنرا تامين كردند يا فتوى دادند بر انجام آن يكى از آثار علامه امينى ، شهداء الفضيله است كه فكر ميكنم جلال الدين فارسى با نام مستعار آنرا ترجمه كرده است. اين كتاب وقتى منتشر شد، برخى از بزرگان شيعه گفتند ،ما تصور نميكرديم كه ما اين تعداد عالم شهيد داريم. ضمن اينكه مرحوم علامه، شهداى سه قرن اول هجرى را در اين كتاب نياورده و از شهداى قرن چهارم شروع ميكند و صد و سى عالم بزرگ شيعه را نام ميبرد كه چطور در راه دفاع از كلمه حق شهيد شده اند. اين يعنى تحقيق با هدف، يك درس ديگرى كه بايد از علامه آموخت همين است. تحقيق و تلاش بى هدف يا با هدف؟ اين يكى از مشكلات ماست كه من بارها در حوزه و دانشگاه ديده ام. بى هدف و بى درد تحقيق ميكنيم، تحقيق براى تحقيق، خود تحقيق شده است يك شغل، تحقيق براى ساعت نفر پر كردن و كارت زدن! راجع به چه تحقيق كردى؟ اصلاً اصل موضوع چقدر مهم است؟ براى چه تحقيق كردى؟ چه چيزى را اثبات كردى؟ نتيجه اش چه شد؟ اگر اين تحقيق درست باشد به چه درد دنيا و آخرت مردم ميخورد؟ يك بخشى از پژوهش هاى رسمى در كشور ما ، از سر بى دردى است. امام كه گفت مرفهين بى درد، ما يكسرى پژوهشگران بى درد هم داريم. پژوهش امينى وار و غير امينى وار، تفاوت درد و بى دردى است. "الغدير، شيعه سنى ترين است، درسهايى كه از امينى بايد آموخت" سال١٣٩١ @hasan_rahimpour