🔰 شریعتی؛ شاخه دانشگاهی خمینی 🔸شریعتی به فاصله ۳۰ تا ۴۰ روز قبل از درگذشت و پیش از خروج از ایران، برای آخرین بار به مشهد آمد. در دیداری که با علی داشتم می‌گفت: در زندان بیشترین کتکی که خوردم از این بابت بود که می‌گفتند: «تو شاخه دانشگاهی خمینی هستی و حرف‌هایی که در سال‌های اخیر در کتاب‌هایت آورده‌ای به حکومت ضربه زده است. می‌گفتند مدرک داریم که تو خمینی را تقویت کرده‌ای، هم شکنجه می‌کردند و هم پیشنهاد می‌دادند که رویکردم را تغییر دهم و مقام‌های بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرم، اما من قبول نکردم.» 🔹شاه می‌خواست جنازه را به ايران بياورد و علی را خودی جلوه دهد ولی ما می‌خواستيم كه از ايران برود. تا روزی كه خبر دادند جنازه را به سوريه حركت داده‌اند. آقای خامنه‌ای گفتند: اگر می‌شد، در روزنامه‌ای تسليتی بگوييم خيلی خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهی‌ها حاجی بازاری‌ای بود كه غير از پول چيزی نمی‌فهميد... 🔸بصورت معجزه آسایی این متن اعلاميه را دادم: «استاد محمدتقی شريعتی، سوگند به خدا بر اوجی كه گرفته‌ای غبطه می‌خورم. شهادت فرزند تاريخ دكتر علی شريعتی را به پيشگاه پدر و مرشد او تبريك و تسليت می‌گويم.» حيدر رحيم‌پور ازغدی 🔸رفتيم چاپخانه و گفتم يك جای خوب چاپ كنيد. فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همه دستگاه ديوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، می‌دانستم آنجا شلوغ است و نمی‌توانند دستگيرم كنند. 🔸با رفقا رفتيم خانه داماد استاد شريعتی، آقای خامنه‌ای اشاره به روضه حضرت علی‌اكبر كردند و بعد فرمودند آگهی روزنامه را به استاد بدهيم، استاد روزنامه را كه ديدند، رو به آقای خامنه‌ای كردند و گفتند: «آقا، كشتند علی را»؛ آقا گفتند: «بله، اين افتخار نصيب شما شد و ايشان ماندگار شدند» ▫️گوشه‌ای از خاطرات حاج حیدر رحیم‌پورازغدی ▫️ @teribon اندیشه‌جویان کلبه کرامت 📡 @Hasanabbasi_students