🔰 داستان) نماز باران 🌧
🔹 زمان اشغال ایران توسط متفقین (۱۳۶۳ ه ق) مردم ازخشکسالی زیاد نزد آیتالله خوانساری رفتند و تقاضای دعا کردند. ایشان به همراه جمعی ازمردم به بیابانی نزدیک قم میروند و نمازباران را میخوانند.
🔹 روز اول و دوم باران نمیآید، اما روز سوم( با گریه و الحاد بیشتر) باران زیادی میآید. نیروهای خارجی(متفقین) که ایشان را مسخره میکردند،ازاین اتفاق اظهار شگفتی میکنند و...
🔹 آیة الله العظمی اراکی میفرماید:
به آیةالله سیدمحمدتقی خوانساری گفتم:
شما خیلی جرأت کردید درمیان آن همه جمعیّت انگلیسیمنش رفتید و نماز باران خواندید!
درنماز حالتان چگونه بود؟
ایشان فرمود: وقتی اللهاکبر نماز را گفتم، احساسکردم با خود خدا درحال صحبت هستم وخودم را درمقابل خدا یافتم، در قلبم احساس کردم که اگر الان از خدا هر چیزی را بخواهم، اجابت میفرماید
🔹 بعدآیتالله اراکی درباره مرحوم خوانساری، فرمود: ایشان نگهبان قلب داشتند
کار نگهبان مراقبت است؛ هرکسی که میخواهد ازبیرون بیاید، اورا بازرسی میکند
بعضی از بندگان صالح خدا، قلبشان نگهبان دارد و نمیگذارند هرچیزی وارد آن شود
و بعضی قلوب، هنگام نماز نگهبان ندارند؛ مانند: نماز محصّلی که حواسش به درسش است و بازاری که فکرش در خرید وفروش است و در دلش خدا نیست چهکاری میتواند انجام دهد و چه مشکلی را میتواند حل کند؟!
عللخشکسالیو قحطی؛ براساس روایات:
گناه مردم؛ ظلم حاکمان و غضب الهی
منبع:
خبرگزاری شبستان
سایت حوزه علمیه قم
@Hasanabbasi_students