🔺
خیال شکایت پدر به پسر!
▫️آیتالله
#آقانجفی_قوچانی :
🔹نیمه شعبانی بود که همه بار سفر بسته بودند برای زیارت پیاده
#امام_حسین (ع). من هم خیلی دلم می خواست عازم شوم، اما فقط چهار قران پول داشتم. هر چه حساب کردم اگر پیاده میرفتم و پیاده بازمیگشتم باز این مبلغ کفاف مخارجم را نمیداد.
🔅با خودم گفتم:«اگر امروز پولی گیر نیاورم روز
#نیمه_شعبان به وادیالسلام رفته، پس از خواندن زیارت عاشورا از
#حضرت_امام_علی (ع) به پسرش امام حسین (ع) شکایت میکنم که پول زیارت را به ما نداد. من که پول برای خودم نمی تواستم که بفرمایی مثل من ریاضت بکش».
🔸در همین خیالات در حجره نشسته بودم که دو نفر از رفقای خراسانی آمدند و موقع رفتن شش قران به من دادند و گفتند: «آیتالله سید محمد کاظم یزدی(صاحب عروه) برای شما فرستاده».
💢با رفتن رفقا سریع نانی گرفتم و میان دستمال گذاشتم و راه افتادم و خودم را به مشایه رساندم و خوشحال بودم که بیش از مبلغی که در ذهن داشتم به من عنایت شد.