آیت الله در بیان علامه حسن زاده آملی: در روزهاى پنجشنبه و جمعه و مطلق تعطيليهاى ايّام مرسوم و متعارف درسى، در محضر مبارك استاد بزرگوارم جناب علّامه شعرانى (رضوان اللّه تعالى عليه) رياضيات مى‌خواندم. 🌀در صبح سعادت روز پنجشنبه‌اى كه از مدرسه مروى تهران به حضور انورش در بيت المعمور آن حضرت تشرّف حاصل كردم، بعد از تحيّت صبحگاهى رو به من فرمود و گفت: «آقاى ميرزا ابو الحسن قزوينى به تهران تشريف آورده‌اند و شنيدم درس و بحث را شروع كرده‌اند. شما اين درسهايى را كه پيش من و آقايان ديگر داريد، طورى تنظيم كنيد كه محضرش را ادراك كنيد». 🔹در جلسه درس آن جناب شركت كردم، دو درس مى‌فرمود: يكى معقول كه كتاب اسفار بود، و ديگرى درس خارج فقه. چون شروع به تقرير درس فرمود، گويى درياى متلاطم و بحر زخّارى به حرف آمد. در اثناى تقرير چه كدها و مفاتيح علمى كه امّهات و اصول معارف اصيل انسانى و قرآنى‌اند، از بيانات و اشارات او استفاده مى‌كرديم؛ و همچنين از دقّت و باريك‌بينى و نازك‌يابى ايشان در مسائل فقهى. 🔸فردا كه به محضر استاد علّامه شعرانى رسيديم، پرسيدند به درس آقاى قزوينى شركت كرده‌ايد؟ عرض كردم در كنار درياى ديگرى نشسته‌ام. فرمودند آن محضر را مغتنم بدار. 🔷هفته‌اى به سر نيامد كه بعد از درس به من اشاره فرمود: شما باشيد. آقايان هم درس رفتند و بنده برخاستم به نزديكش آمدم و خم شدم و زانويش را بوسيدم و گفتم آقا جان امرى داريد؟ فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درس ها و اساتيد شما باخبر باشم. 🔶بعد از آنکه از تک تک دروس و اساتیدم استفسار نمود، بسيار از علّامه شعرانى شگفتى نمود و گفت: آفرين، ايشان چنين كسى است؟! بعد از آن از درسهاى ديگرم پرسيد و پاسخ شنيد و فرمود: «همين، خواستم از شما باخبر باشم». رخصت طلبيدم و برخاستم. ⚡️هفته دوم آمد و يك دو روزى بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره كرد كه شما باشيد. من نشستم و رفقا رفتند و فرمود: شما اظهار داشتيد كه شرح قيصرى بر فصوص الحكم را در محضر آقاى فاضل تونى درس خوانده‌ايد. ▪️گفتم: آرى. ▫️فرمود:مصباح الأنس را درس خوانده‌ايد؟ ▪️ گفتم: خير. ▫️فرمود: حاضر هستيد كه مصباح الأنس را با هم، مشروط به اين كه دو به دو من و شما باشيم، مباحثه كنيم؟ 🔺 دست و زانويش را بوسيدم و اشك شوق در چشمم حلقه زد و عرض كردم: ▫️من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم‌ ▫️لطفها مى‌كنى اى خاك درت تاج سرم‌ 🔅خود آن جناب مصباح الأنس را در محضر آقا ميرزا هاشم اشكورى كه محشى مصباح الأنس است، تلمذ كرده است و در پيشگاه استادان نامورى چون: آقا شيخ عبد النبيّ نورى، و آقا ميرزا حسن كرمانشاهى، و آقا سيّد محمّد كاظم يزدى، و بزرگان‌ ديگر زانو زده است. و حقّا عالمى جامع علوم عقلى و نقلى بود، در رياضيات و هيئت هم درس خوانده بود. اين بنده پنج سال در محضرش تشرّف داشت و از خرمن معارفش خوشه و توشه برداشت. 🔆 ببينيد كه آية اللّه رفيعى «رفع اللّه درجاته» از تعليم و تعلّم و مقام معلّم چه خبرها دارد كه با طلبه‌اى از آمل كه براى تحصيل علم به تهران آمده و هيچ آشنايى و خويشاوندى با او ندارد، اين گونه رفتار مى‌كند. اين اولياى الهى چه ديده‌اند و چه چشيده‌اند؟! ☄تربت پاك آن جناب- كه رحمت بر آن تربت پاك باد- در قم است، و من اگر چه براى تسلّى خاطرم به زيارتش تشرّف مى‌يابم و دو زانو در كنار تربتش مى‌نشينم و خاكش را مى‌بوسم و قرآن مى‌خوانم. 👇 http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D9%88_%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%A7%D8%AD%D9%88%D8%A7%D9%84_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C_%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C