⬆️زیارتنامه امام رضا⬆️
داستان)
✍مرحوم محدث نوری به نقل ازیکی ازخادمان حرم:
در رواق دارالحفاظ خوابم برد،درخواب امام رضارادیدم
فرمود:
"جمعی ازاهل بحرين به زيارتم ميآيند والان نزدیک"طرق"(۸كيلومتري مشهد) براثر برف زیاد راه گم كردهاند
به ميرزا نقی(متولی)بگو:مشعلهاراروشن كنندو جهت نجاتشان حركت كنند"
خادم:ازخواب پريدم وخوابم را به مدیر خدام گفتم
اوکه شگفت زده شده بود،دستورداد:
فوری مشعلي روی گلدسته روشن كنند
سپس باجمعی به خانه متولي رفته و ماجرا راگفتیم
بعدبا گروهي به طرف"طرق"حركت كرديم و درآنجا زائران رادیدیم؛گويي که منتظرمابودند...
آنان گفتند:
مادرراه مشهد بودیم که گرفتاربرف و سرماشده وراه راگم کردیم
ازشدت سرمادست وپايمان ازكارافتاده بود ومرگ راجلوی چشمان میدیدیم...
ازمركب پایین آمده ودر يكجا جمع شديم،فرشها راروي خودانداختیم و متوسل به حضرت شديم...
درميان ما عالمی صالح حضورداشت، لحظاتی خوابش برد،ناگهان بیدارشد وگفت:امام رضارادرخواب دیدم،فرمود:
گفته ام چراغهای روی منارهها راروشن كنند، به سمت چراغها حركت كنيد
به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما راديديم...
📚دارالسلام،ج۱ص۲۶۷
🔰
@hatampoori
یاامام رضا🙏