:❀: -۳ در عین استرسی که داشتم، آرامش خودم رو کامل حفظ کردم و انگار نگرانی خاصی نداشتم🧐 چرا خب؟ چون من اونجا یه ابزار مهم همراه داشتم🧐 بله عربی بلد بودم و خیالم راحت بود 🤩 رفتم گشتم ببینم کسی پیدا میشه، دیدم دو تا مأمور یه جا نشستن.🤩 ماجرا رو براشون توضیح دادم. تا اینکه فهمیدم اشتباهی مسیر کاظمین به کربلا پیاده شده بودم نه نجف به کربلا🙄🤦‍♀ و اونجا هیییچچچ زائری ندیدم و پرنده پر نمیزد. چه وحشتناک نه؟ حالا هنوز ادامه داره... بیاید🤢 :❀: