توی تعقیبات نماز مغرب اومده: «اللهمَّ انّى أسئَلُکَ مُوجِباتِ رَحمَتِكَ و عَزائمَ مَغفِرتِكَ و النَّجاةَ مِنَ النّارِ و مِنْ كُلِّ بَلیةٍ و الفَوزَ بالجَنَّةِ و الرِّضوانَ فی دارِالسَّلامِ و جَوارِ نبیكَ محمّدٍ علیهِ و آلِهِ السَّلام...» قبل‌ترها به این تیکه‌ی دعا که می‌رسیدم، به همین «و جوار نبیك...»، ته دلم یه چیزی می‌گفت: «آخه تو رو چه به این حرفا و خواست‌ها؟! چی کردی که بخوای همجوار رسولِ خدا باشی تو بهشت؟!» غصه‌م می‌شد اما چاره‌ای نبود. دور بودم و انگار دعا برای از ما بهترون بود. بعدترها بیشتر با وجوهِ دعا و خواستن و لزومِ امید آشنا شدم، یه بار با خواهر نشسته بودیم به صحبت، حرف‌مون رسید به این موضوعات، برام گفت: «میگن اون دنیا، دو نفر با اعمال مساوی، اما جایگاه متفاوتی در بهشت قرار می‌گیرن. سؤال می‌شه: این تفاوت برای چیه؟ می‌گن؛ اونكه جایگاه بهتری داره، چون همیشه دعا می‌کرد و اون جایگاه رو می‌خواسته و اون یکی نه!» فهمیدم چی می‌خواد بگه. از اون به بعد یک ذوق و حس خوبی تو خوندن این تعقیبات برام هست‌. یک آرزوی شیرین.. همجواری با پیامبری که یک جور خاصی دوستشان دارم. که حتی از بردن نامشان هم قلبم لبریز از احساس می‌شود. که محبتش توی جانم ریخته. پیامبری که خُلق عظیم بود، پر از مهربانی و خوبی، دلش برای ما آدم‌های به بیراهه رفته، می‌سوخت، برای هدایت و نجاتشان، چه سختی‌ها که متحمل نشد.. پیامبری که مهربان‌تر از خودمون بود به ما.. و نمی‌شه که یادش بگذره و دلم نگیره و تنگ نشه، از این محرومیت و درک نکردن.. خدا کند که به بهشت مجاورش باشیم... خدا کند فرزندشان زودتر بیایند و چشم و دلمان را روشن کنند... - نجوا رستگار @havaliekhoda313 @madarezirak