نه ماه با یکی بودم یجوری بود که انگار خیلی دوسم داره هوامو داشت سه ماه اول خیلی سعی کرد اعتمادمو جلب کنه چون به راحتی اعتماد نمی‌کردم همین کارو هم کرد تا ماه چهارم کاملا بهش اعتماد کردم و وابسته شدم بهش یجوری باهام رفتار میکرد میگفتم فرشته اس میگفتم این دیگه خودشه اخریشه دیگه تموم شده و اون آدم زندگی منه گذشت و از ماه پنجم کم کم سرد شد تو ذوقم میزد دیگه مثل قبل باهام حرف نمی‌زد مصنوعی بود هر روز بحث و دعوا بود چون حس میکردم دوستم نداره و اون ناراحت میشد می‌گفت واسش مهمم کار به جایی کشید جلوی خانوادم ایستادم و چه حرفا که نشنیدم و چه کار ها که بخاطرش نکردم دیگه جلو رفت و رسید به جایی که واسش خودکشی هم کردم البته ناموفق دیگه دلسرد شده بود واسش مهم نبودم دیگه دوستم نداشت بهش میگفتم من واست جلو خانوادم وایسادم و دوستامو کنار گذاشتم می‌گفت میخواستی نکنی ، کسی مجبورت نکرده بود تا اینکه یه اتفاقی افتاد و رفت تنهام گذاشت شب و روزم سیاه شده بود بهش پیام میدادم میدید و هیچی نمی‌گفت بلاکم کرد یه بار اومد باهام حرف زد و گفت دیگه سراغشو نگیرم جواب مسیج هامو نمی‌داد زنگ میزدم رد میداد کلا انگار من وجود نداشتم می‌خوام بگم اون دخترایی که فکر میکنید چون فلانی واسم گریه کرده واسم خیلی کارا کرده باهام خوب حرف میزنه تکیه گاهمه و اینجور حرفا اگه حتی ازتون چیز بدی نخواد بازم واسش سرگرمی‌اید پسری که شمارو بخواد باهاتون چت نمیکنه شماره پدر مادرتون رو واسه خواستگاری میگیره خودش باهات حرف نمیزنه مامانش باهات حرف میزنه اولین مکالمه کاملتون تو صفحه چت نیست تو خونه جلسه دوم خواستگاریه ببین دخترا من چشام بخاطر این آقا پسر خشک شد از گریه چشای قشنگتون اشکاتون صورتتون زیبایی هاتون اصلا همون قلبتون ، مغزتون ارزش هیچ آدمی رو نداره https://eitaa.com/havaliiekhoda