✵✸❉✵✸❉ 【حرف های↭خودمونی】 ❉❄️✵❄️❉ ✭ گاهی فکر می‌کنیم سردرگم‌ هستیم، یا خیال می‌کنیم جواب‌ها گم شده‌اند، می‌گوییم کاش کسی، چیزی می‌گفت، راهی نشان می‎‌داد، چراغی روشن می‌کرد ... غافل از اینکه تو همیشه هستی، و فانوس هدایت‌مان به تاریکی جهل نمی‌دهد ... تو مولای کسی اگر باشی، امکان ندارد رهایش کنی تا در هیاهوی مجهولات، هم خودش هم تو را گم کند ... منتها، ما هنوز به این بودن‌ت، عادت نکرده‌ایم هنوز زبان‌ت را درست نمی‌فهمیم این می‌شود که بی جواب می‌مانیم، و حیران! والّا، تو هر روز، حتی قبل از اینکه سوالی در ذهن‌م شکل بگیرد، پاسخش را مقابل چشمان‌م گذاشته‌ای ... در همان جوانه‌ی تازه سر برآورده، یا گیاه شاداب ِ دیروز و پژمرده‌ی امروز، در همین نسیم خنک، یا داغی ِ آفتاب ... در تیک تیک ساعت، یا آن زمان که ساعت بازمی‌ایستد ... خدای من! حجاب از چشمان‌م بردار تا آیه‌هایت را تماشا کنند و صدایت را ..