📚 وقتی قرضهایم را دادم!
در خواب دیدم یک گله سگ از نژادهای مختلف دنبالم اند.
از رودخانه ای گذشتم که پر از ماهی بود. و از جنگلی که پر از مار بود.
به شتری رسیدم که زانو زده بود. از ترس سوار شتر شدم و در بیابانِ خدا، رها شدم.
رفتم پیش مُعبر خواب و خوابم را تعریف کردم
مُعبر گفت: سگ درد و مرض است. ماهی و مار پول و ثروت است و شتر مرگ است که در خانۀ همه میخوابد.
تو مریض میشوی. با پول و ثروتت نمیتوانی خودت را معالجه کنی. شتر مرگ منتظرت است. قرض هایم را دادم، حلالیت طلبیدم و آمادۀ مردن شدم.
سی سال است منتظرم که شتر مرگ در خانه ام بخوابد.