یکی از دوستام تعریف میکرد امروز
مادرش از مسجد میومده
تو حیاط مسجد پاش گیر میکنه میخوره زمین...
میگفت مادرم اومد خونه دیدم صورتش
پاهاش خراشیده شده
گفتم مامان چیشده؟!
گفت خوردم زمین...
میگفت دست پاهام لریزد...
هاج واج موندم
گفتم مامان دست زخمی شد؟!
گفت با صورت خوردم زمین...💔
میگفت بغض گلوم گرفت...
روضه مجسمه اومد جلو چشمم...
مادرم بغض کرد گریه کرد...
گفت: حضرت عباس وقتی دستاش قطع کردن
موقعی ک خورد زمین با صورت اومد زمین...
یا ابولفضل♥️