بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟ چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمی کنی؟ ریشه دوانده در دلت غفلت و لذت گناه محبت تو کم شده به ما وفا نمی کنی؟ مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای که با من غفور تو دگر صفا نمی کنی؟ مگر ز من چه دیده ای که این چنین بریده ای منتظر تو مانده ام چرا نوا نمی کنی؟