وقتی در صحن یه جایی به سختی پیدا
کردیم و نشستیم همه دوستان به من
گفتن تو هم کمی برامون بخون
من گوشی نداشتم و نت هم نداشتم
و هرچی فکرم کردم چیزی به ذهنم
نرسید گفتم والا مغزم هنگه من فعلا
گنگ و گیجم و مبهوت شده ام
در همین وقت بود که دخترم شعر
علی مولا را زمزمه کرد..... که یهو دیدیم عربها چنان به ذوق آمدن با اینکه فارسی متوجه نمی شدن ولی
می دونستن برای مولاست و اسم
مولا می آمد کل می کشیدن
من نمی دونم چی شده یهو از علی مولا
دراومد رفت شعر مست نجف را خوند
که دیگه واقعا همه مست شدیم و مست شدن
یهو غوغایی شد و مردم با ذوق و شوق
عجیب همراهی می کردن و همه گوشی هارا در آورده بودن و فیلم برداری می کردن و....و... و...
وقتی تموم شد هم خانمهاو دختر
خانمها عرب زبان اومدن و سرش را
بوسیدن و عکس و فیلم گرفتن و...
تشکر فراوان کردن ازش
که دیگه گفت وای همین فردا
پس فرداست که از خارج به من
زنگ بزنن تا برم براشون مداحی کنم
دیگه معروف شدم عکس و فیلمم رفت
خارج از کشور و اینستا و.. ☺️☺️