🥀اما وصف سوم; يعنى از خانواده هاى صالح و پيشگام در اسلام بودن اشاره به همان معناى وراثت است، زيرا خانواده هاى اصيل افزون بر اينکه صفات ذاتى خود را به فرزندان خويش منتقل مى کنند به امر تربيت آنها نيز همت مى گمارند و غالباً فرزندان صالح و سالمى را تقديم جامعه مى کنند. آن گاه امام(عليه السلام) به ذکر دليل براى انتخاب افرادى که واجد اين صفات اند پرداخته مى فرمايد: «زيرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنان پاک تر و توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بيناترند»; (فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً(6)، وَأَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً). با توجّه به اينکه ضمير «انهم» به کسانى که داراى مجموعه اين صفات اند باز مى گردد، آثارى که امام براى آنها بر شمرده هر يک نتيجه يکى از اين اوصاف است. پاکى اخلاق، و قداست خانوادگى مربوط به اهل بيوتات صالحه است و بى اعتنايى به موارد طمع نتيجه حياست و بيناتر بودن در عواقب امور از اهل تجربه بودن سرچشمه مى گيرد. به اين ترتيب مجموعه اين علل چهارگانه نتيجه مجموع آن صفات سه گانه است. آن گاه امام(عليه السلام) دستور ديگرى درباره کارگزاران حکومت مى دهد و مسئوليت زمامدار را بعد از انتخاب آنها با اوصافى که در عبارات قبل آمد چنين بيان مى دارد: مى فرمايد: «آن گاه روزى آنها را فراوان کن (و حقوق کافى به آنها بده) زيرا اين کار سبب تقويت آنها در اصلاح خويشتن مى شود و ايشان را از خيانت در اموالى که زير نظرشان است بى نياز مى سازد و اضافه بر اين حجتى در برابر آنهاست اگر از دستورات تو سرپيچى کنند يا در امانت تو خيانت ورزند»; (ثُمَّ أَسْبِغْ(7) عَلَيْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَغِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ، وَحُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا(8) أَمَانَتَکَ). جالب اينکه امام اين فرمان را هم در مورد قضات بيان فرموده و هم فرماندهان لشکر و هم کارگزاران کشور اسلام. دستور مى دهد آنها را سير کن، چرا که شکم گرسنه به اصطلاح ايمان ندارد. شايان دقت است که امام سه دليل براى اين مطلب ذکر فرموده است: دليل اوّل اصلاح خويشتن است، زيرا انسان نيازمند نمى تواند به اصلاح اخلاق خود بپردازد و غالباً حالت پرخاش گرى در برابر ارباب رجوع پيدا مى کند; ولى اگر زندگى او در حد معقول اداره شود آرامش لازم را مى يابد. در داستان ورود سفيان ثورى (متصوّف معروف) بر امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم که امام از جمله مسائلى که در نفى کارهاى سفيان بيان داشت چنين فرمود: «ثُمَّ مَنْ قَدْ عَلِمْتُمْ بَعْدَهُ فِي فَضْلِهِ وَزُهْدِهِ سَلْمَانُ وَأَبُوذَرّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا فَأَمَّا سَلْمَانُ فَکَانَ إِذَا أَخَذَ عَطَاهُ رَفَعَ مِنْهُ قُوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتَّى يَحْضُرَ عَطَاؤُهُ مِنْ قَابِل فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَاعَبْدِاللهِ أَنْتَ فِي زُهْدِکَ تَصْنَعُ هَذَا وَأَنْتَ لاَ تَدْرِي لَعَلَّکَ تَمُوتُ الْيَوْمَ أَوْ غَداً فَکَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ مَا لَکُمْ لاَ تَرْجُونَ لِيَ الْبَقَاءَ کَمَا خِفْتُمْ عَلَيَّ الْفَنَاءَ أَ مَا عَلِمْتُمْ يَا جَهَلَةُ أَنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَى صَاحِبِهَا إِذَا لَمْ يَکُنْ لَهَا مِنَ الْعَيْشِ مَا يَعْتَمِدُ عَلَيْهِ فَإِذَا هِيَ أَحْرَزَتْ مَعِيشَتَهَا اطْمَأَنَّت; سپس بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از فضل و زهد سلمان و ابوذر (رضى الله عنهما) شنيده ايد; اما سلمان هنگامى که سهميه خود را از بيت المال مى گرفت قوت سال خود را (به صورت زاهدانه) از آن برمى داشت تا سال ديگر فرا رسد. کسى به او گفت اى سلمان تو با اينکه زاهدى چنين مى کنى با اينکه نمى دانى شايد مرگ تو امروز يا فردا فرا رسد؟ جواب سلمان اين بود: چرا همان گونه که درباره مرگ من مى ترسيد درباره بقاى من اميدوار نيستيد؟ آيا شما جاهلان نمى دانيد که نفس آدمى گاه بر صاحبش مى پيچد (و او را در فشار قرار مى دهد) هرگاه وسيله زندگى قابل اعتمادى نداشته باشد; اما هنگامى که معيشت خود را فراهم ساخت آرامش پيدا مى کند؟».(9)🥀 5️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀