درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است مى خوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود. در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. همانگونه كه در حكمت 390 خواهد آمد: «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت). آنگاه امام عليه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه 5 سوره «ابراهيم» و 33 سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمىسازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند. در حديثى از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «الاِْيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِى الشُّكْرِ». كلينى؛ در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين نقل مى كند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله كَانَ فِى سَفَرٍ يسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَينَاکَ صَنَعْتَ شَيئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى. فرمود : آرى. جبرئيل بر من نازل شد و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت) من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم».