و اين نشانه نهايت عداوت او با اهل بيت پيغمبر(عليهم السلام) بود. ابن ابى الحديد در ادامه اين سخن مى نويسد: هنگامى كه عبدالله بن زبير بغض و عداوت خود را درباره بنى هاشم آشكار ساخت و نام رسول الله(صلى الله عليه وآله) را در هيچ خطبه اى، نه در روز جمعه و نه در غير جمعه نبرد، جمعى از نزديكانش او را سرزنش كردند و اين كار را به فال بد گرفتند و او را از عاقبت خطرناك اين كار برحذر داشتند. ابن زبير گفت: والله من آشكارا نمى گويم ولى در پنهان نام آن حضرت را مى برم (و درود مى فرستم) ولى من ديدم بنى هاشم وقتى نام آن حضرت برده مى شود صورت هايشان گلگون مى گردد و گردن ها را مى كشند، كه نشانه خوشحالى آن هاست. به خدا سوگند من تا مى توانم نمى خواهم سرور در قلب آن ها وارد شود. به خدا سوگند تصميم گرفته ام گودالى براى آن ها حفر كنم و آتش در آن بيفكنم و آن ها را در آتش بسوزانم.[6] ممكن است بعضى چنين تصور كنند كه قتل پدر عبدالله در واقعه جمل سبب عداوت او شد در حالى كه چنين نيست. او قبل از اين واقعه نيز دربرابر خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام) عداوت مى ورزيد و همان طور كه امام(عليه السلام) در گفتار حكيمانه بالا فرموده او يكى از عوامل اصلى انحراف پدرش بود. حتى از تواريخ استفاده مى شود كه او از آتش بياران اصلى جنگ جمل بود ازجمله در داستان معروف سگ هاى حوئب.[7] روشن مى شود كه عبدالله بن زبير چه نقش شيطنت آميز خطرناكى در برافروختن آتش جنگ داشت. زيرا هنگامى كه عائشه صداى سگ ها را شنيد و سؤال كرد كه آن محل چه نام دارد؟ و به او گفتند: نام آن حوئب است; تصميم بر بازگشت گرفت. در اين جا عبدالله بن زبير آمد، قسم ياد كرد كه اين جا حوئب نيست و ما مدت هاست از آن جا گذشته ايم و شاهدانى آورد كه گواهى دروغ بدهند كه آن جا حوئب نيست.[8] حتى از بعضى از روايات استفاده مى شود كه وقتى زبير از جنگ با على(عليه السلام) در ميدان جنگ جمل منصرف شد فرزندش عبدالله به شدّت او را نهى كرد و سرزنش نمود ولى در او اثر نگذاشت.[9] به هر حال رسوايى هاى عبدالله بن زبير بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد و چه تعبير زيبايى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در كلام فوق درباره او كرده است: «ابنه المشئوم; فرزند شوم زبير». در ضمن، اين گفتار حكيمانه پيام مهمى براى همه پدران دارد كه مراقب باشند گاه پيوند عاطفى آن ها با فرزندشان سبب گمراهى و بدبختى آن ها در دنيا و آخرت مى شود. سخنان گمراه كننده آن ها را بدون تحقيق مى پذيرند و مسير حق را رها مى سازند و در بيراهه هاى زندگى سرگردان و بدبخت مى شوند. قرآن مجيد نيز در اين زمينه هشدار داده است آن جا كه مى فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيان كاران اند!»[10]. [11] پی نوشت: [1]. تاريخ طبرى، ج 3، ص 519. [2]. جمل، ص 389. [3]. درباره زبير توضيح بيشترى در جلد دوم، صفحه 254 ذيل خطبه 31 داده ايم. [4]. ابن عبدالبر، استيعاب، شرح حال عبدالله بن زبير; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج20، ص102 به بعد. [5]. الكنى و الالقاب، ج 1، ص 293. [6]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 127 و 128. [7]. حوئب منطقه اى بود در مسير مدينه به بصره و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روزى به عايشه فرموده بود: گويى من يكى از شما را مى بينم كه سگ هاى منطقه حوئب در برابر او پارس مى كنند و بترس اى عايشه از اين كه تو آن زن باشى (زيرا آن مسير، مسير گناه و خطر است). [8]. ابن قتيبة در الامامة و السياسة، مطابق نقل بهج الصباغة، ج 12، ص 74. [9]. بهج الصباغة، ج 5، ص 233. [10]. منافقون، آيه 9. [11]. سند گفتار حكيمانه: صاحب مصادر نهج البلاغه مى گويد: اين گفتار حكيمانه و پرمعنا قبل از آن كه نهج البلاغه به وسيله سيد رضى گردآورى شود در روايات ديگران آمده است ازجمله ابن عبد ربه در عقد الفريد آن را با تفاوتى آورده و از كسانى كه بعد از سيد رضى آن را نقل كرده اند ابن عبدالبر در استيعاب در شرح حال عبدالله بن زبير، و ابن اثير در اسد الغابة است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 309). اضافه مى كنيم: مرحوم شيخ مفيد نيز در كتاب الجمل، قبل از سيد رضى همين مضمون را با كمى تفاوت به ضميمه مطالب ديگرى آورده است. (الجمل، ص 389) 💯 @hazrateshah