برترين شعراى عرب:
همان گونه كه بعداً اشاره خواهيم كرد در يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان كه امام علی (عليه السلام) مجلس اطعامى براى مؤمنان فراهم كرده بود سخن از شعر و شاعران به ميان آمد. بعضى از حاضران از امام(عليه السلام) پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام(عليه السلام) در يك جواب كوتاه حكيمانه فرمود: «شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آن ها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ داد بايد گفت: او همان سلطان گمراه بود». منظور امام(عليه السلام) امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام(عليه السلام) او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد)»; (وَسُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ فَقَالَ(عليه السلام): إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَة تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا، فَإِنْ كَانَ وَ لاَبُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ (يريد امرأ القيس)).
«حَلْبَة» (بر وزن دفعة) به معناى يك مرحله مسابقه اسب سوارى است و گاه به معناى ميدان مسابقه تفسير شده است. «قَصَبَة» (بر وزن شجرة) در اصل به معناى چوبه نِى است و در اين جا منظور آن چوبه نى اى است كه در آن زمان در آخر مسير مسابقه بر زمين نصب مى كردند و هركس از همه پيشتازتر بود خم مى شد و آن را برمى گرفت و برنده از بازنده به اين وسيله شناخته مى شد. «الضِّلِّيلُ» صيغه مبالغه به معناى شخص بسيار گمراه و بدكار است و اين لقب را عرب براى امرؤ القيس انتخاب كرد زيرا او على رغم استعداد فوق العاده اش در شعر، آلودگى هاى فراوان داشت. حتى بعضى گفته اند كه او اباحى مسلك بود.[1]
به هر حال گفتار امام(عليه السلام) به خوبى نشان مى دهد كه نه تنها آن حضرت در فن خطابه سرآمد بود بلكه در شناسايى اشعار شاعران نيز آگاهى فراوان داشت و ديوانى از آن حضرت امروز در دست ماست كه البته اصالت آن ثابت نيست و يا حداقل بخشى از اشعار آن مشكوك است.
مرحوم آيت الله استاد مطهرى در كتابش به نام سيرى در نهج البلاغه تحت عنوان «شاهكارها» به شرح اين كلام حكيمانه امام(عليه السلام) پرداخته و در ابتدا سخنى درباره شعراى فارسى زبان دارد، مى گويد: در زبان فارسى شاهكارهايى وجود دارد: در غزل عرفانى، غزل عادى، پند و اندرز، تمثيلات روحى و عرفانى، حماسه، قصيده و غيره، ولى چنانكه مى دانيم هيچ يك از شعراى ما كه شهرت جهانى دارند در همه اين رشته ها نتوانسته اند شاهكار به وجود آورند. شهرت و هنر حافظ در غزل عرفانى، سعدى در پند و اندرز و غزل معمولى، فردوسى در حماسه، مولوى در تمثيلات و نازك انديشى هاى روحى و معنوى، خيام در بدبينى فلسفى و نظامى در چيز ديگر است، و به همين جهت نمى توان آن ها را با هم مقايسه كرد و ميانشان ترجيح قائل شد. حداكثر اين است كه گفته شود هركدام از اين ها در رشته خود مقام اول را واجد است. هريك از اين نوابغ اگر احياناً از رشته اى كه در آن استعداد داشته اند خارج شده اند، تفاوت فاحشى ميان دو نوع سخن آن ها ملاحظه شده است. شعراى عرب نيز، چه در دوره جاهليت و چه در دوره اسلام، چنين اند. در نهج البلاغه آمده است كه از على(عليه السلام) سؤال شد: شاعرترين شاعران عرب كيست؟ ايشان جواب دادند: «انَّ الْقَوْمَ لَمْ يجْروا فى حَلْبَة تُعْرَفُ الْغايةُ عِنْدَ قَصَبَتِها...». اين شاعران در يك ميدان اسب نتاخته اند تا معلوم شود كداميك گوى سبقت را ربوده است. آنگاه فرمود: «فَانْ كانَ وَ لابُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلّيلُ; اگر ناچار بايد اظهار نظرى كرد، بايد گفت كه آن پادشاه تبهكار (يعنى امرؤالقيس) بر ديگران مقدم است».
سپس در ادامه سخن مى افزايد: اما از امتيازات برجسته اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه اين است كه آن حضرت در هر موضوعى وارد مى شود شاهكار مى آفريند. در موعظه، حماسه و ... .[2]