يدي تمام، به شکست و خواري مبدّل گرديد[12] و در مدت نزديک به 10 سال چندين بار شديدترين حملات را به اين دو شهر روا داشتند.[13] وهابيان در ذي قعده سال 1217ه.ق به دستور عبدالعزيز و به فرماندهي عثمان مضايفي، به شهر طائف در دوازده فرسنگي مکه حمله و مردم را قتل عام کردند. از زشت ترين کارهاي آنها، قتل عام مردمي بود که بر کوچک و بزرگ رحم نکردند، طفل شيرخوار را بر روي سينه مادرش سر بريدند، جمعي را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند، کشتند و چون در خانه ها کسي باقي نماند، به مغازه ها و مساجد حمله کردند و هر کس را يافتند، حتي گروهي را که در حال رکوع و سجود بود، کشتند؛ به حدي که تمام اين شهر به خاک و خون کشيده شد و عده کمي از پيرمردان و زنان و بچه ها را که باقي مانده بودند، از شهر طائف بيرون و به وادي «وج» بردند و در سرماي شديد، بدون غذا و لباس رها کردند و کتاب ها را که ميان آنها تعدادي قرآن و نسخه هايي از صحيح بخاري و مسلم (از کتاب هاي بسيار مهم اهل تسنن) و ديگر کتب فقه و حديث بود، در کوچه و بازار افکندند و پايمال کردند.[14] حمله به مدينه امير مسعود در سال 1220ه.ق به مدينه حمله کرد و پس از يک سال و نيم محاصره، شهر را به اشغال درآورد، قاضي شهر را که از طرف دولت عثماني منصوب بود از شهر بيرون کرد و مردم را از زيارت مرقد مطهر پيامبر اکرم | و بزرگان مدفون در بقيع منع کرد؛[15] آن گاه به وهّابيان دستور داد تا به تخريب آثار و قبور بقيع بپردازند؛ به قبرستان بقيع حمله بردند، و آنچه از قبه ها و آثار بر روي قبور بود تخريب و با خاک يکسان کردند. از جمله قبور چهار امام معصوم (امام حسن مجتبي، امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق ع) و هم چنين قبر عبدالله، پدر پيامبر ص خراب کردند و هر آنچه از اشياي قيمتي و گران بها يافت مي شد به غارت بردند.[16] اين ها نمونه هايي از جنايات وهابيون عليه مسلمانان و بالاخص شيعيان بود. اينان با تخريب آثار اسلامي و مشاهد مشرفه (مانند تخريب بقيع و حمله هاي پي در پي به کربلا و نجف) و به خاک و خون کشيدن مسلمانان ننگ ابدي را به خود خريدند. اين گروه پيوسته مورد غضب و نفرت مسلمانان و پيروان راستين پيامبر عظيم الشأن| و اهل بيت عصمت و طهارت ^ بوده و هستند. ------------ [1] ر.ک: ابن غنّام، تاریخ نجد، ‌الفصل الثالث (الغزوات) تا فصل چهارم، ص 95 -203؛ ناصر السعید، تاریخ آل سعود، ج 1، ‌ص 31، سید محسن امین، ‌تاریخچه نقد و بررسی وهابی ها، ص 13- 76. [2] تاریخ آل سعود، ج 1، ص 174- 176. [3] همان، ج 1، ص 33 و محمد هادی امینی، تاریخ مکه، ترجمه محمد آخوندی، ص 181. [4] نویسنده و مورخ معروف وهابی در قرن 13 ه.ق. [5] عثمان بن بشر نجدی حنبلی، عنوان المجد فی تاریخ نجد، تحقیق محمد بن ناصر الستری، ج 1، ص 121. [6] تاریخچه نقد و بررسی وهابی ها، ص 162. [7] علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص 164. [8] میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبی، ص 408. [9] سنت جون فیلبی، تاریخ نجد و دعوت الشیخ محمد، ص 142- 143؛ تاریخچه نقد و بررسی وهابی ها، ص 162، و عمر دیسراوی، ‌تعریف. [10] محمد عوض الخطیب، صفحات من تاریخ جزیرةالعرب الحدیث، ص 176. [11] شیخ جعفر آل محبوبه، ‌ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 325- 326. [12] صفحات من تاریخ الجزیرةالعرب الحدیث، ص 177. [13] صلاح الدین مختاری، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ‌ص 92. [14] جمیل افندی صدفی زهاوی، فجرالصادق، ص 22. [15] عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة للقرآن و السّفة، ص 83. [16] تاریخ المملکة السعودیة، ج 1، ص 91. ------------ برای آشنائی افزون تر ر.ک: نقد اندیشه های وهابیت؛ اکبر اسدعلیزاده؛ ‌مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه https://eitaa.com/hazratzahrah/7427