حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت شصت و سوم ( ادامه قسمت قبل ) ما به حرف های ا
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت شصت و چهارم مسجد امین الدوله در ماه رمضان و در تابستان 1364 عجیب بود.نوای مناجات های مرحوم سید علی میر هادی، سخنرانی های انسان ساز حاج اقا حق شناس،زندگی در کنار احمد اقا و... این ها شرایطی پدید اورد که یکی از به یاد ماندنی ترین ایام عمر من شد. حاضرم هرچه خدا میخواهد بدهم و یک بار دیگر آن ایام نورانی تکرار شود. سحر ها بعد از خوردن سحری دوباره به مسجد می امدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن میخواندیم. آن موقع من و ایشان تنها بودیم.بسیاری از نصیحت های انسان ساز ایشان مربوط به آن سحر های نورانی بود. در ایام تابستان و اوایل پاییز 64 حال و روز احمد آقا بسیار تغییر کرده بود.نماز های او از قبل عجیب تر شده بود. در زمان اقامه نماز جماعت صورتش از اشک خیس می شد.بدنش به شدت میلرزید. مانند پرنده ای شده بود که دیگر توان ماندن در قفس دنیارا نداشت.من با خودم میگفتم:بعد از این احمد آقا چگونه میخواهد زندگی کند؟ ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹