تغییر نگاه
راننده تاكسی گفت
«میدونی بهترين شغل دنيا چيه؟»
گفتم: «چيه؟» گفت
«راننده تاكسی.»
خنديدم راننده گفت جان خودم ...
هر وقت بخوای ميای سركار ، هر وقت نخوای نميای ، هر مسيری خودت بخوای ميری ، هر وقت دلت خواست يه گوشه میزنی بغل استراحت میكنی ،
هی آدم جديد میبينی ، آدمهای مختلف ، حرفهای مختلف ، داستانهای مختلف ...
موقع كار میتونی راديو گوش بدی ، میتونی گوش ندی ، میتونی روز بخوابی شب بری سر كار ، هر كيو دوست داری میتونی سوار كنی ، هر كيو دوست نداری سوار نمیكنی ، آزادی ، راحتی
ديدم راست میگه ... گفتم «خوش به حالتون.»
راننده گفت: «حالا اگه گفتی بدترين شغل دنيا چيه»
گفتم «چی؟»
راننده گفت "راننده تاكسی »
بعد دوباره گفت هر روز بايد بری سر كار ، دو روز كار نكنی ، ديگه هيچی تو دست و بالت نيست ، از صبح هی كلاچ ، هی ترمز ،
پادرد ، زانودرد ، كمردرد ،
با اين لوازم يدكی گرون ، يه تصادفم بكنی كه ديگه واويلا میشه ، هر مسيری مسافر بگه بايد همون رو بری ، هرچی آدم عجيب و غريب هست ، سوار ماشينت ميشه ، همه هم ازت طلبكارن ، حرف بزنی يه جور ، حرف نزنی يه جور ، راديو روشن كنی يه جور ، راديو روشن نكنی يه جور ، دعوا سر كرايه ، دعوا سر مسير ، دعوا سر پول خرد ،
تابستونها از گرما میپزی ، زمستونها از سرما كبود میشي .
هرچی میدويی آخرش هم لنگی. »
به راننده نگاه كردم . راننده خنديد و گفت
« زندگی همه چيش همینجوره. هم میشه بهش خوب نگاه كرد، هم میشه بد نگاه كرد 😉 »
خیلی از رنج های ما به خاطر زاویه ی غلط نگاهمون هست
درستش کنیم ...😊