📗زن آقا 💢 کتابی برای رفع خستگی، تجربه آموزی 👌 و مفید برای کار تبلیغی با نثری طنزگونه😄 🔹 خاطرات سفر، حضور و زندگی با یک طلبه جوان که برای اولین بار به سفر تبلیغی رفته است. زن و شوهری طلبه همراه با فرزندانشان برای ایام ماه مبارک رمضان به نقطه ای در جنوب ایران سفر می کنند. در این سفر علاوه بر مهربانی و مهمان نوازی مردم تجربه و اتفاقاتی برایشان رقم می خورد که به پخته شدن آنها کمک می کند. ⬅️ در این کتاب به بسیاری از مشکلات زندگی یک مبلغ و روحانی و تصورات اشتباه مردم در مورد آنها پرداخته شده است. ✂️در بخشی از کتاب "زن‌آقا " می‌خوانیم: 🔸 دخترم را زمین ‌گذاشتم. به تجربه فهمیده بودم که این‌طور وقت‌ها خنده‌هاش نقش پررنگی در آغاز یک رابطه دارد. توجه‌ها کم‌کم به او جلب ‌شد. تا صحبت‌های سید دربارۀ برنامه‌های مسجد و «خیلی خوشحالیم که در خدمتتان هستیم» تمام شود، چند ده تا سلام و احوال‌پرسی کرده‌ و لبخند زده‌ بودم. سید گفته بود: «لبخند خیلی مهمه! شما وقتی نمی‌خندی قیافه‌ت شبیه طلبکارا می‌شه. همیشه لبخند بزن!» ◀️ یک نفر اسم دخترم را پرسید. تا سر برگرداندم که جوابش را بدهم یک نفر بیخ گوشم را گرفت توی دستش و چسباند به دهانش: «اسم واقعی دخترت رو به اینا نگو!» خشکم زد. برگشتم و نگاهش کردم. چشم‌های درشت و گیرایی داشت. موهای موج‌دارِ فلفل‌نمکی‌اش را از وسط باز کرده بود. یک خال گوشتی زیر لب‌های باریکش نشسته بود. چهره‌اش ترسناک بود اما لبخندش به دل می‌نشست. قوۀ آدم‌شناسی‌ام می‌گفت بهش اعتماد کنم. 🔺 نبات! نبات‌سادات صداش می‌کنیم. 🌎 کانال بیان ناب ╭┅─────────┅╮ 🌺 @Bayan