۳۳ ✅داستان عابد۷۰ساله و مرگ زیر آوار و تشییع آبرومندانه سلطان ظالم پیامبری برای دیدن عابدی روانه شهری شد. هنگامی که به آن شهر رسید به سمت خانه عابد رفت اما وقتی در خانه عابد رسید صحنه ای دید که بسیار متعجب شد. جسد بی جان عابد زیر آوار خانه ویران شده اش در حالی روی زمین افتاده بود که سرش متلاشی شده بود و مورچه ها مغز سرش را با خود میبرند. @hekayatemenbari ناگهان صدایی به گوشش رسید و چون نظاره کرد دید که جمعیت کثیری در حال تشییع جنازه با شکوهی هستند. نزدیک جمعیت شد و از شخصی پرسید تشییع جنازه چه کسی است؟ - جناب پادشاه است. - آیا پادشاهتان خوب بود؟! - نه اتفاقا خیلی ظالم بود امّا به دلمان افتاده که در تشییع جنازه اش شرکت کنیم‌. آن پیامبر بسیار تعجب کرد که خدایا این چه حکمتی است که جنازه عابد چندین و چند ساله ات روی زمین و زیر آوار افتاده و کسی نیست او را دفن کند اما این پادشاه ظالم چنین تشییع جنازه با شکوهی دارد؟!! @hekayatemenbari از سوی خدا خطاب آمد که ای نبی ما دوست داری از حکمت آن با خبر شوی؟! در پاسخ گفت آری بسیار مشتاقم حکمت و رمز و رازش را بدانم. خدای متعال فرمود: عابدِ ما آدم خوبی بود و عمری ما را عبادت کرده بود اما در اواخر عمرش مشکلی برایش پیش آمد که برای حلّ مشکش به غیر ما مراجعه کرد و چون ما از او چنین انتظاری نداشتیم و البته نمیخواستیم که عمری عبادتش هم بی ثمر باشد مرگ او را چنین قرار دادیم تا کفاره آن گناهش باشد. @hekayatemenbari اما این پادشاه سالهای زیادی به مردم ظلم کرده بود اما وقتی همان عابد برای حل مشکلش به او مراجعه کرد به حرمت عابد بودنش مشکلش را حل کرد. از آنجایی که عمری ظلم کرده بود برای اینکه در سرای آخرت طلبکار ما نباشد به جبران آن یک کار خوبش چنین تشییع جنازه باشکوهی مقدّر کردیم. ــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻ڪٰانال حڪٰایات منبــری 🆔 http://eitaa.com/joinchat/3629842449C6393adfa57