🌷 شهیدی که براتِ کربلا میدهد👇👇 💠هر وقت باز شد... 🌷دفعه آخر که داشت می‌رفت ازش پرسیدم: علیرضا جون کی بر می‌گردی مادر؟ 🌷صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پایین و گفت: هر وقت که باز شد! ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد… 🌷عملیات یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت اباالفضل(علیه السلام)؛ تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شد.. 🌷آخ مادر جون دلم هنوز می‌سوزه… شانزده سالش تازه تموم شده بود، شانزده سال هم طول کشید تا آوردنش درست ! وقتی برگشت، اولین کاروان زائران ایرانی رفتند ؛ آخه باز شده بود…. 👈این شهید بزرگوار به خیلی ها برات کربلا داده، اصلا او با من و شما در کربلا وعده کرده جالبه که در پایان آخرین نامه اش نوشته: @hemmat_hadi