🔴 ایده عشق بازی 《...شب که پلک هایم رفت روی هم، ام را در آورد. برای که بلند شدم، خندید و گفت: خانوم اینجوری نگیریا، حلقت رو در بیار و دستت رو بشور ... دور انگشتم (زیر حلقه) نوشته بود: . گفتم: وای سعید من اینو چطوری کنم؟ ...》 🌷 ❤️ @hemmat_hadi