﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭 6⃣2⃣ 🔻دعای توسل و نماز جماعت ✨در آن شرایط و اوضاع عجیب، یکی از بچه ها پیشنهاد داد که دعای توسل بخوانیم. شاید الان کسی باور نکند اما همه ی بچه های کانال همراهی کردند. در شرایطی که گلوله های دشمن از بالای سر ما و از بالای کانال زوزه کشان عبور می کرد شروع به خواندن دعا کردیم. هر کس در گوشه ای سر خود را به دیوار کانال گذاشته و زمزمه می کرد. تا اینکه مداح به این عبارت رسید: یا فاطمه الزهرا (س) یا بنت محمد (ص) ... صدای ناله و ضجه بچه ها بلند شد. صدایی که من می شنیدم خیلی بالاتر از افراد داخل کانال بود. احساس می کردم همه ی ملائک با بسیجیان مظلوم داخل کانال همنوا شده اند. ساعتی بعد دعا تمام شد. من هم مثل بقیه سرما را تحمل کردم و خوابیدم. ✨شب سوم محاصره هم داشت رخت بر می بست که صدایی آشنا شنیدم. صدای ملکوتی اذان صبح ابراهیم، به جان و تن خسته ی یاران کمیل رمقی دوباره ببخشید. الله اکبر... بچه ها بلند شدند. مجروحان و سالم ترها با خاک کانال تیمم کردند. در اینجا ارتفاع کانال اجازه می داد که ایستاده نماز بخوانیم. دیدنی ترین و جان خراش ترین صحنه ها را مجروحانی آفریدند که دستی برای تیمم در بدن نداشتند. نماز جماعت یاران کمیل، نشان از ایستادگی و مقاومت داشت. اما نه مکان و نه وضعیت جسمانی نیروها، اجازه ی جمع شدن را نمی داد. ✨هر سه چهار نفری که به هم نزدیک بودند، عاشقانه جسم نحیف و مجروح خود را به نسیم جان فزای نماز جماعت نوازش می دادند. این اولین باری بود که در مکانی کوچک و زیر آتش دشمن، چندین نماز جماعت برگزار می شد. نمی دانید چه نمازی بود. همه در اوج معنویت بودند. همه احساس می کردند که برای آخرین بار است که با معشوق خود، خلوت کرده اند و راز و نیاز می کنند. ✨وقتی هوا روشن شد، بیسیم چی گردان کمیل با هزار سختی موقعیت ما را گزارش کرد و تقاضای آتش بر روی مواضع دشمن کرد. چند دقیقه بعد گلوله ها شلیک شد. اما چون نیروهای توپخانه از موقعیت ما آگاهی نداشتند، گلوله ها به اطراف کانال اصابت کرد. او هر چه سعی کرد نتوانست موقعیت دشمن را به توپخانه گزارش بدهد. بعد با ناراحتی اعلام کرد: خواهش می کنم دیگر شلیک نکنید، جان بچه های کمیل در خطر است. 👈 ...🖊 📚منبع :کتاب راز کانال کمیل 💟: @hemmat_hadi🌷