🌹سردارشهید عبدالرسول محمدپور 🌹هر وقت بحث شهادت را پیش می کشید می گفت: خوش به حال آنان که وقتی شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوست دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقی نماند. قبل از عید نوروز به مرخصی آمده بود و مرا دلداری می داد. گفتم: ان شاءالله کی بر می گردی؟ گفت: هفت روز بعد از عید. دقیقاً هفت روز بعد از عید تشیع جنازه اش بود. بالای تابوتش نشستم. گفتم می خواهم صورت پسرم را ببوسم. گفتند شهید شما سر ندارد گفتم می خواهم دستش را بدنش را ببوسم. گفتند: شهید شما دست هم ندارد، فقط کمی از پایش باقی مانده! نشستم بالای تابوت و گفتم، پسرم شیرم حلالت. این پسر را که در راه خدا دادم با سر و گردن و دست و پا قربانی در راه خدا دادم. امیدوارم خداوند این قربانی را از من قبول کند. این شعار را بلند سر دادم، این گل پرپر من هدیه به رهبر من! 🟢 @hemmat_hadi