به نامِ شهریور…. “دست پاچه ترین فرزندِ سال”…. دست پاچه یِ بستنِ بارُ بنه یِ گرما…. دست پاچه یِ تمام شدن مرزِ سبزی تابستانُ و زردیِ خش خش وارِ پاییز…. به نامِ شهریور… با عصر هایی کشدار و شب هایِ غم آلوده یِ رفتن…. شهریوری که تویِ گوشِ تمامِ روزهایش صدایِ زنگِ مدرسه ها پیچیده و مثلِ طفلِ فراری از مکتب دلش پیچ میخورد و سرش تاب…. به نامِ شهریور…. که بادِپاییزی تنِ رنجورش را میلرزاند و گرمایِ مردادی هنوز تویِ رگ هایش … @hemmatolmohsenin