می‌خواهم راجع به این موضوع حرف بزنم نویسنده: فاطمه صادقی از وقتی حرف زدن را یاد گرفتم اولین جمله ای که به زبانم نشست بابا بود. راحت وبدون استرس گفتم «می خوام» هرچیزی را که دوست داشتم. شاید هم آن چیز را به من نمی دادند، یا از دستم می گرفتند، ولی من راحت خواستم ام را گفتم بودم. بزرگ که شدم دنیا شکل تازه برایم گرفت، باید کمتر می خواستم، کمتر حرف می زدم، کمتر می خندیدم چون همه این برای یک دختر عیب بود همه این ها با بزرگ من هم رشد کرده بود. نمی خواهم بزرگ باشم وگفته هایم در دلم بماند می خواهم حرف دلم را راحت به زبان بیارم. راحت بگویم؛ چه کسی را دوست دارم وچه کسی را نه؛ ازچه چیزی خوشم می آید از چه چیزی نه؛ حتی اگر در خلوت هم می خواهم راحت حرف بزنم؛ صداها درونم گوش ام زمزمه می کنند نه نگو، اما من می گویم حرف دلم بهترین سند زندگی من است.... 💫💫💫💫💫💫💫 این اثر برای چالش حرفه‌داستان نوشته شده. کپی جایز نیست. @herfeyedastan