🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#حریم_عشــق_تا_شهادت
#رمان
#از_روزی_که_رفتی
#پارتهفتادوچهارم
" اصلا به من چه که او چگونه بود و چگونه هست ؟
سرت به کار خودت باشد !
" سلام کرد و به انتظار پدر ایستاد .
ارمیا که فاتحه خواند رو به حاج على کرد : حاجی باهاتون حرف دارم !
حاج على سری تکان داد که آیه گفت : بابا من میرم امامزاده !
ارميا : اگه میشه شما هم بمونیدا
حاج علی تایید کرد و آیه نشست
ارميا : قصه ی سیدمهدی چه ؟
حاج علی : یعنی چی ؟
ارميا : چرا رفت ؟
حاج علی : دنبال چی هستی ؟
ارميا : دنبال آرامش از دست رفته م .
حاج علی : مطمئنی که قبلا آرامشی بوده ؟
ارميا : الان به هیچی مطمئن نیستم
. حاج على : الان چی میخوای ؟
ارميا : میخوام بدونم چی باعث شد از جونش و زنش و بچه ش بگذره و برہ ؟
آیه لب باز کرد : ایمانش !
حس اینکه از جا مونده های کربلاست ..
. بی تاب بود ،
همه روزاش شده بود عاشورا ،
همه ی شباش شده بود عاشورا !
از هتک حرمت حرم وحشت داشت
، به روز گریه میکرد و میگفت دوباره به حرم امام حسین ( ع ) جسارت شده !
بعد از هزار و چهارصد سال دوباره حرمت حرم رو شکستن ،
می گفت می خوام بشم دستای ابالفضل العباس ؛
میگفت می خوام بشم علی اکبر
حرم عمه ام رو به خاک و خون کشیدن ؛
گریه می کرد که بره ، پاهاش زنجير من بود ...
رهاش که کردم پر کشید ؟
آخه گریه های شر نمازش جگرمو آتیش میزد
. آخه هر بار سوریه اتفاقی می افتاد به خودش می گفت بی غیرت !
مهدی بوی یاس گرفته بود ..
. مهدی دیدنیها رو دیده بود و شنیده بود .
اون صدای « هل من ناصر ینصرنی » رو شنیده بود
. دیگه چی میخواید ؟
ارميا : خودشو مدیون چی میدونست که رفت ؟
حاج علی : مدیون سیلی صورت مادرش ،
مدیون فرق شکافته شده ی پدرش ،
مدیون جگر پاره پاره ی نور چشم پیامبر ؛
مدیون هفتاد و دو سر به نیزه رفته
؛ مدیون شهدای دشت نینوا ،
مديون قرآن روی نیزه ها !
ارميا : پس چرا مردم اون زمان نفهمیدن ؟
حاج على : چون شکمهاشون از حرام پر شده بود ،
که اگه شکمت از حرام پر نباشه ، شنیدن صداش حتی بعد از قرن ها هم زیاد سخت نیست !
ارميا : از کجا بفهمم کدوم راه ، راه حقه ؟
حاج علی : به صدای درونت گوش بده !
کدوم رو فطرتت می پذیره ؟
اسلامی که کودک ۶ ماهه روی دست پدر پرپر میکنه یا اسلامی که مرهم میشه روی زخم يتيمها ؟
اسلام دفاع از مظلوم شبيه اسلام امام حسین عليه السلامه يا اسلامی که جلوی چشمای بچه ها سر میبره ؟!
ارميا : شاید اونا هم خودشون رو حق میدونن !
شاید اونا هم دلیل دارن که افتادن دنبال گرفتن حقشون !
مگه نمیگن حضرت زهرا ( س ) هم دنبال فدک رفت ؟
اونا هم شاید طلب دارن ؛
امام حسین ( ع ) هم رفت دنبال حکومت ، حاجی دفاع از کشور به چیزه اما آدمایی که به ما ربط ندارن یه طرف دیگه ،
اصلا تو کتاب هاتون نوشته سوریه آزاد نمیشه ؛
چرا الکی بریم بجنگیم !