🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 " اصلا به من چه که او چگونه بود و چگونه هست ؟ سرت به کار خودت باشد ! " سلام کرد و به انتظار پدر ایستاد . ارمیا که فاتحه خواند رو به حاج على کرد : حاجی باهاتون حرف دارم ! حاج على سری تکان داد که آیه گفت : بابا من میرم امامزاده ! ارميا : اگه میشه شما هم بمونیدا حاج علی تایید کرد و آیه نشست ارميا : قصه ی سیدمهدی چه ؟ حاج علی : یعنی چی ؟ ارميا : چرا رفت ؟ حاج علی : دنبال چی هستی ؟ ارميا : دنبال آرامش از دست رفته م . حاج علی : مطمئنی که قبلا آرامشی بوده ؟ ارميا : الان به هیچی مطمئن نیستم . حاج على : الان چی میخوای ؟ ارميا : میخوام بدونم چی باعث شد از جونش و زنش و بچه ش بگذره و برہ ؟ آیه لب باز کرد : ایمانش ! حس اینکه از جا مونده های کربلاست .. . بی تاب بود ، همه روزاش شده بود عاشورا ، همه ی شباش شده بود عاشورا ! از هتک حرمت حرم وحشت داشت ، به روز گریه میکرد و میگفت دوباره به حرم امام حسین ( ع ) جسارت شده ! بعد از هزار و چهارصد سال دوباره حرمت حرم رو شکستن ، می گفت می خوام بشم دستای ابالفضل العباس ؛ میگفت می خوام بشم علی اکبر حرم عمه ام رو به خاک و خون کشیدن ؛ گریه می کرد که بره ، پاهاش زنجير من بود ... رهاش که کردم پر کشید ؟ آخه گریه های شر نمازش جگرمو آتیش میزد . آخه هر بار سوریه اتفاقی می افتاد به خودش می گفت بی غیرت ! مهدی بوی یاس گرفته بود .. . مهدی دیدنیها رو دیده بود و شنیده بود . اون صدای « هل من ناصر ینصرنی » رو شنیده بود . دیگه چی میخواید ؟ ارميا : خودشو مدیون چی میدونست که رفت ؟ حاج علی : مدیون سیلی صورت مادرش ، مدیون فرق شکافته شده ی پدرش ، مدیون جگر پاره پاره ی نور چشم پیامبر ؛ مدیون هفتاد و دو سر به نیزه رفته ؛ مدیون شهدای دشت نینوا ، مديون قرآن روی نیزه ها ! ارميا : پس چرا مردم اون زمان نفهمیدن ؟ حاج على : چون شکمهاشون از حرام پر شده بود ، که اگه شکمت از حرام پر نباشه ، شنیدن صداش حتی بعد از قرن ها هم زیاد سخت نیست ! ارميا : از کجا بفهمم کدوم راه ، راه حقه ؟ حاج علی : به صدای درونت گوش بده ! کدوم رو فطرتت می پذیره ؟ اسلامی که کودک ۶ ماهه روی دست پدر پرپر میکنه یا اسلامی که مرهم میشه روی زخم يتيمها ؟ اسلام دفاع از مظلوم شبيه اسلام امام حسین عليه السلامه يا اسلامی که جلوی چشمای بچه ها سر میبره ؟! ارميا : شاید اونا هم خودشون رو حق میدونن ! شاید اونا هم دلیل دارن که افتادن دنبال گرفتن حقشون ! مگه نمیگن حضرت زهرا ( س ) هم دنبال فدک رفت ؟ اونا هم شاید طلب دارن ؛ امام حسین ( ع ) هم رفت دنبال حکومت ، حاجی دفاع از کشور به چیزه اما آدمایی که به ما ربط ندارن یه طرف دیگه ، اصلا تو کتاب هاتون نوشته سوریه آزاد نمیشه ؛ چرا الکی بریم بجنگیم !