هدایت شده از پارازیت
بعد از اینکه شیفت بیمارستانم تموم شد مجبور بودم به خاطر برداشتن یه سری از وسایل ضروری که تو خونه قبلیمون جا مونده بود به اونجا برم. کلید همراهم بود اما از اونجایی که ما دیگه اونجا زندگی نمی کردیم و دور از ادب بود آیفون زدم. جاریم درو برام باز کرد از شانس بد من https://eitaa.com/joinchat/2459107496C6f3b02ade7 لطفا عضو شید داستانای قشنگی میزارم❤️❤️❤️