کودتای 3 اسفند 1299 و مطبوعات
کودتای 3 اسفند 1299 از بزنگاههای مهم تاریخ معاصر ایران است. این کودتا آغاز راهی بود که رضاخان را به قدرت رساند. نوشتارِ پیش رو در تلاش است تا دامنه اثراتِ کودتای 3 اسفند 1299 را فراختر در نظر بگیرد و به تأثیر آن بر رُکنِ چهارم دموکراسی، یعنی مطبوعات که در تکوین افکار عمومی بسیار مؤثرند، بپردازد.
چگونگی آغازِ رژیم کودتا خود میتواند پاسخی درخور تأمل به تأثیر این کودتا بر عرصه مطبوعات داشته باشد؛ آغازی که رنگِ خفقان را بر تمامِ چهره شهر میزد. صبح روز بعد از کودتا بیانیه معروف «حکم میکنم» شامل 9 ماده و بهطور ویژه ماده اول آن با این جمله که «تمامی اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند» نشان از آن داشت که مطبوعات از این پس باید تحت نظر سختگیرانه رژیم کودتا قرار گیرند. پرواضح بود که کودتا جریانی برخلاف قانون اساسی و نظام مشروطیت بود.
از آنجا که از جمله حقوق حقه و قانونی مطبوعات بحث بر سر هر مطلبی بود که قانون به آنها اجازه داده است، رضاخان تاب تحمل انتقاد جراید و خشم توده مردم را نداشت و تمام مطبوعات را «توقیف» نمود تا مشروعیت نداشتن اقدام ضد ملی و ضد مشروطیت وی تشریح نشود و توده مردم به مخالفت با او برنخیزند؛ بنابراین تمام روزنامهها تا موقع تشکیل دولت بهکلی متوقف شدند و بنا بر این گذاشته شد که «حسب حکم و اجازهای که بعد داده خواهد شد» منتشر شوند؛ همچنین قوانین مطبوعاتی چندی مثل قانونِ راجع به نظارت مطبوعات از تصویب مجلس گذشت و اعلامیههای محدودکنندهای درباره مطبوعات از جانبِ وزیر جنگ (نه رئیسالوزرا) صادر شد که همه آنها فضای مطبوعات را همچون شب، تیرهوتار کرده بود.
در روزهای پس از کودتای اسفند 1299، انتقاد از دولت و سیاست همچون آرزویی بر باد رفته بود. واقعه مهم این دوره قتلِ کلنل محمدتقیخان پسیان است. کلنل تقیخان که در دوره ریاست وزرایی سیدضیاءالدین، والی خراسان بود، از طرف دولت مأموریت یافته بود قوام را بازداشت کند. کلنل، قوام را تحتالحفظ به تهران فرستاده بود. به همین جهت قوام از کلنل کینه در دل داشت و بهتلافیِ آن رفتار «کلنل» را کُشت و سرش را بالای نیزه زد. روزنامهها زبان به انتقاد گشودند.
روزنامه «ستاره ایران» نیز نوشت: «چون قافیه لقب تنگ شده تصمیم گرفتهاند شجاع قوچان و زعفران نظام بدهند». به دنبال این مقاله، دو نفر قزاق به اداره روزنامه میروند و مدیر آن میرزا حسینخان صبا را به قزاقخانه میبرند. به او دشنام میدهند و سپس تازیانهاش میزنند، آنگاه او را در طویله حبس میکنند. تا آن زمان، هفده سال از مشروطه ایران و قانونِ مطبوعات که تخلفات و مجازاتها را معین کرده بود، گذشته است. چنین مجازاتهایی نه در قانون یافت میشد و نه معمول بود. بر اثر این واقعه، فرخی، مدیر روزنامه «طوفان»، و عدهای دیگر در سفارت شوروی متحصن شدند و جمعی دیگر هم در مجلس شورای ملی بست نشستند. خواست اینان اجرای قانون اساسی و جلوگیری از بیقانونیها و زیادهرویهای وزیر جنگ بود. کمی پس از این واقعه، کابینه قوامالسلطنه سقوط کرد. هنگامی کاملا مشخص شد انتقاد آرزویی بر باد رفته است که رضاخان در 3 اسفند (سالگرد کودتا) اعلامیهای برای جلوگیری از انتقاد از کودتا صادر کرد که در بند نهایی آن آمده بود: «در هر یک از روزنامهها از این بابت ذکری بشود، به نام مملکت و وجدان، آن جریده را توقیف و مدیر و نویسنده آن را هر که باشد تسلیم مجازات خواهم نمود». پس از نشر اعلامیه، روزنامه «نجاتِ ایران» در ردِ اعلامیه یادشده، مقالهای نوشت که چون بر جان خود ایمنی نداشت، مقاله را با این عبارت ختم کرد: «چون میدانم مرا گرفتار خواهی کرد، من هم پنهان میشوم تو هم هر کار از دستت بر میآید بکن». وزیر جنگ حکم کرد او را دستگیر کنند و برای کسی که او را ببیند، جایزه تعیین کرد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
iichs ir/News-8336/