پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره… باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو....... پسر جوان آهی کشید  و شرط دختر را پذیرفت… هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان ناگهانه.............🔞🔞😱 https://eitaa.com/joinchat/271253528Cc79451e89d 😰داستان ترسناکی بود😰 افراد زیر ۱۸ ممنوع🔞🔞😨 ترسناک دلهره آور بود واقعا😢مادر پسره وقتی فهمید گفت دختره رو....🔞😱😨چه بلایی سرش اومد👽👽 ادامه داستان در لینک بالا از دست نده که گیرت نمیاد ❌