زنی را نزد عمر آوردند که دامن مردی از انصار را گرفته بود و می‌گفت: این جوان انصاری با من زنا کرده است. قضیه این چنین بود که آن زن، عاشق جوان انصاری شده بود و به هیچ وجه نمی توانست به وصال او برسد، پس تخم مرغی را گرفت و سفیدهی آن را بر دامن خود مالید. بعد نزد عمر آمد و گفت: این جوان انصاری با من زنا کرده و این نشانه‌هایی که بر دامن من است، از او است! عمر خواست آن جوان را عقوبت کند که امیر مؤمنان فرمود: عجله نکن، شاید این زن حیله ای کرده باشد. سپس فرمود: آب جوشیده حاضر کنید. چون آب جوشیده آوردند. امام فرمودند: بر آن سفیدی بریزید. چون ریختند، دیدند بسته شد، فرمود: آن را بچشید. وقتی چشیدند، معلوم شد، سفیده ی تخم مرغ است. زن هم اقرار کرد که دامن این جوان پاک است پس به امر امام حد قذف بر زن زدند. 📙یکصد موضوع، پانصد داستان ۲/ ۱۸۹. ۱۸۸ ؛ به نقل از: قضاوت‌های امیر مومنان / ۸۸ ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ کانال حفظ قرآن کریم ✨ @srdhygfjbgcfdsk ✨ ↩️ 🍁🍂🍁🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂