بعد از قطعنامه ۵۹۸ و تضعیف شبکه منطقهای ایران با کنار رفتن علی اکبر محتشمیپور، ایران وارد همکاری با عربستان در مورد سیاستهای اعمالی در غرب آسیا شد. دکترین امالقرا ایران را به عربستان نزدیک کرد و در عوض بازی آسیای میانه و قفقاز از طریق توسعه سازمان اکو به ایران داده شد؛ در این سالها ترکمنستان در دوره صفرمراد نیازوف مهمترین متحد راهبردی ایران محسوب میشد. ایران در طول این سالها سیاستی غیرهماهنگ با عربستان در حوزه آسیای غربی نداشت ولی از سال ۲۰۰۰ با مرگ حافظ اسد نخستین نمودهای رقابت ایران و عربستان در منطقه غرب آسیا پدید آمد. فرآیندی که با ترور رفیق حریری، به قدرت رسیدن نوری المالکی در عراق و ... تسری پیدا کرد.
به قدرت رسیدن بشار اسد که پس از مرگ برادرش، به مقام ریاست جمهوری رسید بسیار حائز اهمیت بود. تیم رفعت اسد که همسو با عربستان بود؛ در دهه ۱۹۹۰ بسیار تضعیف شد. آخرین ضربه به شبکه رفعت اسد، تعارضات امنیتی در شهر لاذقیه در سال ۱۹۹۹ بود که شبکه او را بالکل از بین برد. حال بشار اسدی به قدرت رسیده بود که با شبکه قدیمیهای حزب بعث روابط خوبی نداشت و حتی برخی از آنان همچون عبدالحلیم خدام در خارج از کشور به تشکیل اپوزیسیون ضدبشار دست زدند؛ رفعت اسد نیز با رهبری کارزاری برای حمله امریکای بوش به سوریه میکوشید که در نقش احمد چلبی سوری ظاهر شود. حال بشار اسد باید این خلا امنیتی را با نزدیکی به حزبالله لبنان و ایران جبران میکرد و مهمترین فردی که در این زمینه بخوبی او را توجیه میکرد، حسین شیخالسلام دیپلماتی بود که حدود دو دهه راهبردگذار اصلی سیاست خارجی ایران در آسیای غربی محسوب میشد. تشکیل و تقویت حزبالله لبنان از دل سازمان امل و بقایای جنبش فتح در لبنان، نزدیک شدن حماس به سوریه در پایان دهه ۱۹۹۰ و اتصال بشار اسد به ایران و حزبالله بخش مهمی از آن بر دوش حسین شیخالاسلام بود. شاید بتوان نقش او را همچون نقش "میخاییل بوگدانف" معاون سرگئی لاوروف در تدوین سیاستهای روسیه در آسیای غربی قلمداد کرد.
✅
@Seidnima70