👆👆👆👆
بنازم آن صف را که بچهها با هم بگومگو میکردند که کدامشان نفر اول، گوشت و پوست و استخوان خود را بیندازد روی مین تا معبری باز شود! صف ایثار! صف شجاعت! صف انسانیت! صف معرفت! صف عرفان! تعجب میکنم از بعضی دولتمردان بابت این همه نشانی اشتباه که به مردم میدهند! لگد به بیعرضگی خودت بزن و تدبیری که نداری! ایمان و تعصب را چرا میزنی؟! آرمان و غیرت را چرا میزنی؟! لالهها را چرا میزنی؟! این لالهها اگر مردنی بودند، شهید نمیشدند! اگر امضای کری، تضمین نشد، به حمایت ما از مقاومت چه ربطی دارد؟! ما زیر فشار تدبیر نداشته بعضی دولتمردان هستیم، نه مبحث مقاومت! اگر خلل در قیل و قال و قول شماری از اصحاب کابینه وارد آمده، چرا نشانی مقاومت را میدهند؟! امنیت داریم، آنهم در دهانه آتشفشان؛ این یعنی نتیجه مقاومت و حضور ما در منطقه! لیکن اقتصاد نداریم، آنهم با حضور این همه جوان مستعد؛ این یعنی نتیجه دولتمردی بعضیها! گیر پوشک از موشک نیست! موشک به سپاه ربط دارد و پوشک به دولت! و دولت درباره پوشک حرف بزند! صف گوشت خودش! قیمت پراید خودش! آقایان دولت! البته که آمریکا «شیطان بزرگ» است، ولی نه آنقدر که شما اخیرا میگویید! اولا پس چرا دست دوستی دادید به این جانورها؟! و چرا اعتماد کردید به وعدهشان؟! ثانیا عدم تدبیر شما مثلا در قیمتگذاری محصولات هم آیا تقصیر آمریکاست؟! والله ما بیش از آنکه زیر فشار تحریم باشیم، زیر فشار بیتدبیری هستیم! تحریم برای حاجقاسم هم هست ولی فرق است میان سپاه مدبر با دولت بیتدبیر! لذا آنچه نشانمان دادید، قفل بود، نه کلید! کلید در پیمودن راه شهداست که مدبرانه و متعصبانه خط را نگه داشتند! خط مقدم اقتصاد اما با دولت است! برادران باکری، وزرای اقتصادی نبودند! پس ما زیر فشار بچههای «الی بیتالمقدس» نیستیم! منگنه دست زنگنه است! از دیروز! و تا امروز! خوب شد بیرون نگه داشتن دشمن از مرزهای ایران عزیز، دست بعضیها نبوده و نیست! و الا این بار، قول پترائوس، تضمین میشد! و حکومت حرامی داعش، بالمره اما تنها روی کاغذ، نابود میشد! خوب شد وزیر فلان و معاون بهمان، مسئول موشکی نیستند و الا جمله میشد این؛ «با این قیمت پوشک، چه موشکی، چه کشکی، چه پشمی؟!» بس کنم! نوشتن، همان به که از چشم همت باشد! و از خنده خرازی! این ۲ هم از شمار شهدای اسفندند! ۴۰ سال دیگر، ما باز هم از سردار خیبر و از علمدار شرق ابوالخصیب خواهیم نوشت! نه! شهدا در نزد ما نمیمیرند! ما در آستانه هر بهاری، یاد میکنیم از لالهها! لالههای جاویدان! لالههای همیشگی! لالههای طبیعی! لالههایی که خود خداوند، آنها را کاشته! لالههای اسفند! اول اسفند؛ فضلالله محلاتی! ۶ اسفند؛ حمید باکری! ۸ اسفند؛ حسین خرازی! ۱۰ اسفند؛ امیر حاجامینی! ۱۷ اسفند؛ محمدابراهیم همت! ۱۸ اسفند؛ حجتالله رحیمی! ۲۳ اسفند؛ عبدالحسین برونسی! ۲۴ اسفند؛ عباس کریمی! ۲۵ اسفند؛ مهدی باکری! خودش شد یک لشکر! حالا من همه شهدای اسفند را ننوشتم! و کاش میشد همهشان را نوشت! این حالا قصه اسفند است! فروردین هم قصه خودش را دارد! مایی که اول سالمان معطر به نام شهدای «فتحالمبین» است، باید هم چنین ماجرای سرخی داشته باشیم اسفندماه! در همه جبهه استکبار، خواهش میکنم نگردید؛ آنها که گشتند، پشیمان شدند و نیافتند! آری! طرف متخاصم ما، ژنرال زیاد دارد اما علمداری مثل خرازی را در جهان معاصر، تنها و تنها
#شرق_ابوالخصیب دیده! و تو ای زمین اشراقی! چه خوشبخت بودی که خاکت قدمگاه خرازی شد! آنهمه متواضع! آنهمه متبسم! خیبر، دستش را داد ولی تا کربلای ۵ جبهه ماند! تقریبا همه جنگ، فرمانده بود اما وقتی شهید محلاتی ۲ جمله میخواهد در وصف شجاعتش بگوید، از فرط حیا، اصلا سرش را بالا نمیآورد! تو گویی رسما دارد خجالت میکشد و آب میشود، وقتی یکی دارد از او تعریف میکند! راه و برق و آب و سد و نانو و موشک و چه و چه را گفتید لیکن دستاورد مهمتر انقلاب اسلامی، آنجا بود که از ۲ جوان محجوب و مهجور اصفهانی، سردار خیبر و علمدار کربلای ۵ ساخت! و از ۲ برادر ترک، حمید والامقام و مهدی بالاتبار! هنوز هیچ کجا لاله نزده؛ هنوز یک ماه مانده تا بهار، ما با لاله بهارآوری چون شهید برونسی به استقبال نوروز میرویم! بنّای شهیدی که دستش زبر بود اما دلی به صافی آینه داشت! مشهدی بود! بنازم نهضتت را
#خمینی که از هر لهجهای، آدم ساخت برای ما! بنازم نظامت را
#خامنه_ای که از هر قومی، ستارهای ساخت برای ما! نوشتم؛ من حالا همه شهدای اسفند را ننوشتم...
#حسین_قدیانی
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi