شعر روضه حضرت ابالفضل العباس (ع) شب نهم ( تاسوعا ) محرم الحرام مسجد ارك تهران ۹۸ یاعلی! پهلوان ما رفته ماه از آسمان ما رفته جان نداریم جان ما رفته ساقی خاندان ما رفته رفته تا با شتاب برگردد آب با مشک آب برگردد فک و فامیل زحمتش دادند نیمه شب برگ دعوتش دادند آشناهاش غربتش دادند پیش زینب خجالتش دادند یک امان نامه شرمسارش کرد تا خود صبح بیقرارش کرد تا شنیده عمو عموها را زده بر دوش آرزوها را تا کمی تر کند گلوها را بخرد کل آبرو ها را بچه ها آمدند راهی شد آنقدر رو زدند راهی شد تیرها ریختند بر بدنش از نوک پا گرفته تا دهنش پاره پاره شدست پیرهنش سوختم پا به پای سوختنش شک ندارم که او نظر خورده شاخ شمشاد ما تبر خورده تکیه قرص من زمین افتاد با چه وضعی ز صدر زین افتاد رد نیزه روی نگین افتاد روی پیشانیش که چین افتاد گرزی آمد سرش چه غوغا شد گره ى بین ابرویش وا شد ای علمدار من چه کم شده ای سرو بودی چقدر خم شده ای بروی نیزه ها علم شده ای روضه باز این حرم شده ای مادرم مادرت شده عباس چادرش بسترت شده عباس بی تو فکر اسارتند همه بچه ها بی حمایتند همه زخمی از هتک حرمتند همه لشکری فکر غارتند همه امنیت دور خواهرم رفته  چشمهاشان سوی حرم رفته