ادامه از 👆
عدالتخواهی دیگر نه یک حرکت عمومی بلکه یک جریان خصوصی است که صرفاً در حال مصرف یا سوء مصرف میراث عدالت است، نمیتواند این میراث را معنا کند، اما در مطالباتی که زمانی سیاسی بود و میتوانست هنوز هم سیاسی باشد متعصب است. نه درک پلیسی و امنیتیِ عدالتخواهان از مبارزه با فساد -که هر لحظه میتواند بازیچه انتقامجوییهای سیاسی گوناگون شود-، نه اشکهایش برای محرومان و اقشار فقیر و نه اعتراضهایش به ویژهخواریها و سازشکاریها، دیگر قابلباور نیست. از سر و روی این کارها پوچی و ناامیدی میبارد، هرچند سر و صدای زیادی داشته باشد. چه چیزی جز گروهی خشن و غیر قابل اعتماد و تعامل که به هر آنکه در سیاست باشد بدگمان است باقی مانده؟ گروهی که فکر میکند عدالت را میتوان به نام اشخاص زد یا با ساخت یک طوفان توییتری، از هر آنکه علیه آنها حرفی بزند انتقام گرفت. مردم رنجدیده اما کم سر و صدا خیلی وقت است که از این بازی بیرون افتادهاند، در حالیکه رنج و سکوتشان توسط اینان مصادره میشود.
شعار «مجلس را به هم بریز!» که در انتخابات مجلس فعلی شعار عدالتخواهان بود، تنها مربوط به مجلس شورای اسلامی نمیشد، بلکه به مجلسی نظر داشت که در آن، ایرانیان با خوب و بد و کم و زیادشان میسازند، چیزهایی برای دلگرم بودن دارند و به کار و آینده امیدوار میمانند. این عدالتخواهی که شانس سیاسی نداشت و ندارد، اما آنچه مایهی تأسف است این است که الگوی رفتار جریان عدالتخواه به سیاست سرایت کرده، سیاسیون هم خلأ برنامه و هدف را با این کارها پر میکنند. ایبسا پناهیان هم به واسطه تقلیدِ گاه و بیگاهش از این رفتارها در اتفاقی که برایش افتاد بی تقصیر نباشد. باید امیدوار بود که دست کم سیاسیون چشم باز کنند و از بازی با این ابزارهای خطرناک به امیدهای واهی دست بردارند. باید در برابر طمع ترور رقیب سیاسی خویشتندار بود تا اصل و ریشه سیاست حفظ شود. در غیر این صورت هرچند موفقیتی کوتاه و کوچک بدست بیاید، پریشانی و ناامیدیِ فراگیر پدران و پسران را هم به هم بدبین میکند، چه رسد به اینکه مجلسی در سیاست باقی بگذارد.
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi