هدایت شده از KHAMENEI.IR
✍🏻 | آذربایجان اویاخدی، انقلابا دایاخدی 🔍 روایتی از دیدار مردم آذربایجان شرقی با رهبر انقلاب، ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ 📝 همسر شهید مهدی باکری صندلی کنارم نشسته است. ذوق‌زده سلام کردم و از این هم‌جواری تا جایی که می‌توانستم استفاده کردم. از آخرین‌باری که به دیدار آقا رفته بودم ۱۲ سال می‌گذشت. آن‌زمان نوجوانی دبیرستانی بودم. بخاری ماشین زورش به هوای یخ جاده بیرون نمی‌رسید. ساعت ۷ و ۲۰ دقیقه رسیدیم. در حسینیه بازار شعارهای ترکی حسابی داغ شده بود، هم تُن صدای شعاردهنده و هم معنای آن، سالن را به وجد می‌آورد. ریحانه ۹ساله یکی از دخترهایی بود که همراه مادر و پدرش از عجب‌شیر تبریز آمده بود. دوست داشت شعری را که آماده کرده بود برای آقا بخواند. صدای تکبیرها بلند شد. سخنان آقا تمام شده بود و لحظات آخر را با قلب‌مان ثبت می‌کردیم تا این صحبت‌ها و لحظات از خاطرمان پاک نشود. 🔍 ادامه را بخوانید👇 https://khl.ink/f/52035