... غلامی، ارباب ظالمی داشت که او را مورد آزار قرار می داد. هرچه به غلام می‌گفتند تا از صاحب ستمکارش بخواهد او را بفروشد، می گفت: "بُگذرد" مدتی گذشت و ارباب مُرد🌙 زن وی، غلام را به همسری برگزید و اختیار کار و دارایی شوهرش را به او سپرد، و چون دوستان غلام با شادی نزدش آمدند و به او تهنیت گفتند، در جواب گفت: "این نیز بگذرد!" تا آن که عمرش به سر آمد🌙 و به دیار باقی رهسپار شد، وصیت کرد. بر سنگ مزارش بنویسند: "این نیز بگذرد"!! این وصیت، مايهٔ تعجب بازماندگان شد. چندی نگذشت که به حُکم حاکم، قبرستان ویران شد و هر تكه‌ی اموات، و سنگ و کلوخ گورشان، به طرفی افتاد!!! ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘