📔
#داستان_کوتاه_طنز
يادم مياد يه بار پدرم بهم پول داد تا قبض برق رو پرداخت كنم اما من رفتم و بليط شركت در قرعه كشى يه ماشين جديد را خريدم و وقتى برگشتم خونه قضيه رو به پدرم گفتم و اون منو كتك زد...
اما صبح روز بعد وقتى پدرم بيدار شد و در رو باز كرد اون ماشين جلوي در بود!!!
همه گريه كرديم مخصوصاً من!
چون اون ماشين اداره برق بود اومده بودن برقمونو قطع كنن و من بازم از پدرم كتك خوردم.😑
چیه نکنه فکر کردی تو قرعه کشی برنده شدیم؟ نه داداش اینجا ایرانه ایران میفهمی 😐😂
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin