زن درویشـی بـه خـانه همسـایه اش می رفـت کـه عزادار بودنـد. همسرش گفت: براي کودکـان چیزي گذاشـته اي که بخورنـد؟ گفت: در خـانه هیـچ چیز نبود که بگـذارم! درویش گفت: پس عزاي واقعی در خـانه خودمان است، تو کجا می روي؟ حکایت @hkaitb