(ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمی‌كنه) : سيلابی از كوهستان جاری شده بود و از رودخانه می‌گذشت . مرد بی نوائی از آنجا عبور می‌كرد ، چيزی در آب شناور ديد و فكر كرد خيک يا پوستينی در آب شناور است مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميدكه آن‌را بگيرد و با فروشش چيزی برای خود بخرد ولی آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيک روغن ، بلكه يک خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود خرس دست و پا می‌زد تا دستش را به چيزی بند كند . همين كه مرد نزديک شد و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس برای نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش می‌رود فرياد زدند : اگر نمی‌توانی پوستين را بياوری ولش كن و برگرد. مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمی‌كند . ⚠️ اين مثل هنگامی استفاده می‌شود كه فردی به اميد سودی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسی به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر برای دفاع از خود اين مثل را استفاده می‌كند . حکایت @hkaitb