📕
#داستان_کوتاه_تاریخی
✍
#میخ_انگلیس_در_مصر
اسماعیل صدقی پاشا در سال ۱۹۴۶(مهرماه ۱۳۲۵ شمسی) از طرف دولت مصر مأمور شد که با انگلستان در مورد استقلال مصر مذاکره کند. انگلیسیها مانند همیشه با زیرکی چانه میزدند و میخواستند که امتیازاتی در مصر داشته باشند. اسماعیلپاشا در برابر خواسته آنان این حکایت را نقل کرد:
« یکی از مورّخین مصر به نام بواسحاق میخواست خانهای خریداری نماید. صاحبخانه رضایت داد که خانه خود را به مبلغی بفروشد، به این شرط که در سند بنویسند که میخ کوچکی که صاحبخانه به دیوار کوبیده متعلّق به اوست.
بواسحاق شرط را پذیرفت و خانه را خریداری کرد. روز بعد صاحب قبلی خانه برای بازدید میخ خود آمد و قدری آن را پاک کرد. روز دوّم نیز باز هم برای دیدن میخ خود آمد و به همین ترتیب در روزهای بعد هر روز چندین مرتبه برای بازدید میخ خود میآمد تا بالاخره طوری زندگی بر بواسحاق تنگ شد که خانه را به بهای اندک و مفت به او فروخت و رفت.»
اسماعیلپاشا پس از گفتن این حکایت گفت:
« اکنون ما مصریها اگر کوچکترین حقّ و امتیازی در مصر به شما انگلیسیها بدهیم، حکم آن میخ را خواهد داشت و شما نیز دیگر دستبردار نخواهید بود.»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin