یاخیرالمسئولین
درِدیرمیزدم من،که یکی زدر،در آمد
که:درآ،درآ،عراقی،که توخاص از آن مایی
علی کیست؟
میخواهم از علی بگویم،نه آن حضرت علی علیه السلام که همیشه در موردش شنیده اید وخوانده اید،نه آن علی که در مسجد وهنگام رکوع انگشتری میبخشید،میخواهم از زادهء کعبه بگویم همان که همراه مادر از شکاف دیوار کعبه بیرون آمد تا به جهان ثابت شود که ابتدا وانتهای زندگیش با همه تفاوت داشت،زادهء کعبه و شهید در محراب خانهءخدا.
نه آن علی که محمدمصطفی دستش را بالا گرفت وگفت:من کنت مولاه فهذا علی مولاه.
میخواهم از علی پسر عمران (ابوطالب) بگویم،هم او که در قحطی مکه وتنگدستی پدر سرنوشتی برایش رقم خورد منحصر به فرد تا به خانه محمد وخدیجه برود که از ابتدا تربیت یافتهء مکتب وحی باشد،از مردی که دلبستهء فاطمه شد وسپر وزره را گرو گذاشت تا هزینه های عروسی ومهریه را پرداخت کند،در حد بضاعت که همهء زندگیش همان بود و شرف عرب در گرو سپر وشمشیرش بود و در راه زندگی مشترک به پایش ریخت و در آن شب پای همسرش را در طشت آب شست تا رفع خستگی کند تا عزت زن در مکتبش را به رخ بکشد،از مردی که نه تنها در خانه برای فرزندانش،بلکه برای تمام فرزندان کوفه پدر بود وچه پدری که شانه اش برای آنها تکیه گاه بود ، وبرای همسرش دلسوز وکمک ، هم او بود که در خانه اش عباس وزینب و عون وعثمان و حسن وجعفر و.....پرورش یافتند،فرزندانی که وظایفشان را در حد اعلای گذشت وفداکاری انجام دادند،ایثار وگذشت را در مکتب پدر آموختند وپرورش یافتگان این خانه از عباس وعون وعثمان وجعفر که برای برادر قربانی شدند، تا گذشت زینب از خود برای خواهر وهمینطور انجام رسالت حفظ خون وخط برادر در بین دشمنان وپرستاری از بازماندگانش در بین اشرار، پرورش وتربیت چنین فرزندانی فقط از آن مادر واین پدر برمی آمد که خودشان پروردهء والدینی در خور ستایش بودند.
نمیخواهم از شجاعت وگذشت وتواضع فاتح خیبر وخندق بگویم که بسیار نوشته اند و گفته اند واین قلم وظیفهء دیگری احساس میکند، میخواهم از همسری بنویسم که آنقدر محبوب زنش بود که اجازه نداد در را برای معترضین باز کند و خودش باوجودی که باردار بود پشت در رفت وهر بلایی را به عشق شوهرش به جان خرید،حتی به قیمت از دست دادن فرزندش و تا پای جان،وقتی که شوهرش را با دست بسته میبردند،به دنبالش در کوچه می دوید،زمین میخورد وباز می دوید وبرایش سیلی میخورد وبه مسجد میشتافت تا مردم را با او همراه کند که میدانست الحق مع العلی وعلی مع الحق ،او که برای آرامش خانواده از حق مسلّم خود چشم پوشی کرد ودر هنگامهء سالار مداری با همسر عزادارِ پدر همراهی کرد تا غصه اش را با او تقسیم کند.
علی،شوهری که به هنگام بیماری درخانه از زنش پرستاری کرد،بچه های کوچکش را مراقبت میکرد،کارهایی که یک شوهر عاشق ووفادار میکند.
تا آخرین لحظه در کنارش بود،
غصه هایش را باشانه لابه لای موهای زینب می بافت وبعدها غمش را همراه کلنگ چاه کنی درعمق زمین دفن میکردتابه جایش آب زلال را در نخلستانها جاری کند ودست خدا باشد از آستین خلق برای بیوه زنان مدینه.
پس از فاطمه،قلبش خالی شد،مغموم می گریست و تدفیتش را شخصا انجام داد تا وفاداریش را ثابت کند .
اما چگونه با خانه نشینی و مراقبت از بچه ها هزینه زندگی شان را تامین کند .
نمیخواهم از سردار جمل ونهروان بگویم که در عین پیروزی به جای شادی از مرگ گمراهان هم غمگین میشد .
از احدی از آحاد جامعه میگویم، مشاور ابوبکر وعمر وتنها یاری دهندهء عثمان در محاصره،یار و یاور عمار وابوذر،همان تنهای حقگو که از اصحاب صفه بود ،برایش هیچکدام فرقی نداشتند،او مسئول کمک به همه بود، هرچه تنهاتر و فقیرتر ،مسئول تر
از نویسندهء نهج البلاغه بگویم وناصح بزرگی که در همهء اوقات قصد ونیتش کمک بود وسفارش خلق را به حاکمان میکرد،مبادا مورد آزار وظلم قرار گیرند.
علی پدر هفت پسر و دو دختر که هر کدام در تربیت بی نظیرند والگو.
علی را در خانه خودش بشناسیم وبعد به حضرت علی علیه السلام امام اول وجانشین پیغمبر فکر کنیم،این گونه بهتر میفهمیم،چرا علی یگانه ومولای مسلمین شد.
#شبهای_قدر
#شهادت_مولی_الموحدین
#علی_علیه_السلام
@hksami