◀️ یاد یه چیزی افتادم تعریف کردنش خالی از لطف نیست،
من خیلی مرغ و خروس دوست دارم، هر جا ببینم باید چند دقیقه ای تماشاشون کنم، فقط حیف که داخل آپارتمان نمیشه نگه داشت!
✳️ خیلی سال پیش که خونه مرحوم پدربزرگم بودم طبق معمول داشتم مرغ و خروسها رو نگاه میکردم،
یه خروس داشت خیلی بزرگ و قوی، تو کل محل حریف نداشت،
اون قدر به بقیه مرغ و خروس ها آسیب زده بود که پدربزرگم یه مقدار از نوکش رو چیده بود تا یه ذره از شدت ضربه هاش کمتر بشه!
خلاصه بقیه مرغ و خروسها جرئت نداشتن بهش نزدیک شن.
دیدم که یه جوجه کوچولو رفت و دونه ای که جلو این خروسه بود رو خورد !😱
این خروسه هم یه نوک بهش زد، اومد نوک بعدی رو بزنه مادر جوجه رسید، خودش رو انداخت جلو و دعوا با این خروس گردن کلفت!
کتک خورد ولی جوجش رو نجات داد.
✅ حالا روایت میگه همه این مهربونی ها وعلاقه ها که بین آدما و حیوانات هست فقط یه درصد از رحمتی که خدا خلق کرده،
خب ۹۹ تای بقیش کجاست ؟
👌
خدا اونا رو نگه داشته برا روز قیامت که این یه دونه رحمت هم بهش اضافه میشه و اونجا برا امت پیامبر خرج میشه!
💢 با این وسعت از مهربونی و رحمت خدا چه جوری میشه ناامید بود؟!
آدرس روایت هم بگم:
بحار ، ج ۴ ، ص ۱۸۳
#مقابله_بامشکلات
#ناامیدی
╔══❖•° 🍁 °•❖══╗
@hmmnasehe
╚══❖•° 🍁 °•❖══╝