واقعیت این است،
قوه مجریه یک مرکز تحقیقات یا پژوهشکده نیست. اداره درست و به روز واحدهای زیرمجموعه قوه مجریه نیازمند اخذ تصمیمات متعدد و سریع در زمان های کوتاه است. یعنی مدیران مسئول در این قوه باید هم متعدد و هم سریع تصمیمات اجرایی بگیرند. به همین دلیل، موضوعات مستحدثه در قوه مجریه آنقدر زیادند که بعضا در طول یک روز باید چند تصمیم مهم در یک وزارتخانه اتخاذ شود. علاوه بر این، تعدد و سرعت تصمیم گیری در این قوه بسته به شرایط اقتصاد کشور تغییر می کند مثلا در شرایط بحرانی باید تصمیمات بیشتر وسریعتری گرفت.
توجه داریم که همه این تصمیمات نیز هزینه ها و منافعی را به کل جامعه تحمیل می کند و مردم تبعات آن را با تمام وجود درک می کنند.
باتوجه به وضعیت گفته شده، مدیری که در صدر یک دستگاه تخصصی اجرایی قرار می گیرد، روزانه با انبوهی از کارتابل مواجه می شود که باید همه آنها را مطالعه و بررسی کرده و دستورات لازم را صادر کند. علاوه بر این، در جلسات متعدد هماهنگ شده و یا فوری هم شرکت کند. چنین مدیری یا باید شخصا فرصت و دانش کافی برای بررسی دقیق همه موضوعات را داشته باشد و یا از تجربه اش برای تصمیم گیری سریع درباره آنها استفاده کند. در غیر این صورت،نهایتا باید متون و سیاست های تدوین شده توسط زیرمجموعه (سیستم کارشناسی) را امضا کند و در واقع سیاست های آنها را عملی کند. به صراحت می توان گفت که این مدیر، توان تغییر هیچ مسیری را نخواهد داشت و اگر تغییری مشاهده شود، همان هم در راستای نظرات زیرمجموعه و بدنه کارشناسی است. چون او نه وقت، نه تجربه، نه دانش و نه حتی امکانات لازم برای تغییر جهت مسیر تعیین شده توسط بدنه کارشناسی را دارد. به زعم بنده، این موضوع (بی تجربگی و کم سوادی مدیران) علت اصلی عدم تغییر در سیاست های اقتصادی دولت ها طی دهه های گذشته بوده است.
به کانال اقتصاد کاربردی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/DrRezaGholami