نادرابراهیمی، جایی در کتاب «سهدیدار» از قول پیر مراد خود، خمینی بزرگ، اینطور میگوید که « من ذات قناعت را دوست نمیدارم و قناعتکاران را که پستترین مردم روزگار ما هستند؛ چرا که قناعت، این زمان، چیزی نیست الّا نیمتشنه نگهداشتن اسبی که راهی دراز را به قصد خوب نوشیدن پیموده است... قناعت، دنائت است! من آمدهام تا نفرت از قناعت را تعلیم دهم» امروز سیدعلی خامنهای پای در جای پای همان پیر مراد، نفرت از قناعت را فریاد زد. تنفر از کوتاه بودن سقف آرزوهای یک امت. قانع بودن یک ملت. همه در آرزوی باز شدن گذرگاهی و مسیری برای وارد کردن ارزاق و کمکهای غذایی و دارویی به غزه بودند. همه به همین قانع بودند. همهی ما و همه آزادگان جهان چشم بر مظلومیت غزه دوخته و بهدنبال راهی برای رساندن موادغذایی و تجهیزات بیمارستانی بودیم. همگی در موضع مظلومیت. حتی حماسیترینها و عملیاتیترین هایمان هم فراتر از فکر راهی برای برونرفت از این مصیبت نمیاندیشیدند. هیچکس، مطلقا هیچکس، به فراتر از این فکر نمیکرد.
افق نگاه خامنهای اما همیشه بالاتر از دیگران است. دوردستتر ها را میبیند. بیشتر میخواهد. او فقیهی زیادهخواه است. زیادهخواه برای امت خود. قناعت را دوست ندارد. قناعت دنائت است. او امروز به برونرفت غزه از بحران راضی نشد. داخل کردن اسرائیل به بحران را خواستار شد! او رساندن کمک به مظلومین را کافی ندانست، قطع کمکهای جهانی به ظالم را خواست. آیتالله خامنهای امروز به نیروهای تحت امر خود رسما دستور داد که «راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی بسته شود» امروز دوباره به یاد همه افتاد که میشود بالاتر هم اندیشید. میشود بیشتر هم خواست. میشود صرفا به نجات مظلوم قانع نبود. میشود قطع کمر ظالم را هدف گرفت. امروز دوباره خمینی بود که سخنرانی میکرد؛ و فریاد میزد که «قنائت دنائت است. من آمدهام تا تنفر از قناعت را تعلیم دهم».
@nooremohtaram